Archive

Tuesday, October 18, 2011

"کنفرانس بین‌المللـی به منظور بررسی جنایات رژیم علیه بشریت"

گوشەهایی از جنایات جمهوری اسلامی در کردستان

رحیم رشیدی، روزنامه‌نگار و عضو فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران_واشنگتن
میتوان گفت مردم کردستان در این دوران بيش از همه از استبداد مذهبی زيان ديده‌اند اینجا هر ناظر بیطرفی میبایست متوجه‌ این مهم شده‌ باشد که‌ نه‌ تنها در کردستان بلکه‌ سایر مناطق ایران، در صورت استقرار سیستمی دمکراتیک و بدور از رنج و تالم خشونت سیستم حکومتی استقبال عامه‌ جامعه‌ را همراه‌ خواهد داشت.
بدیهی است چنانچه‌ در ورای تجربه‌ پیش رو کسانی بخواهند تحت هر شعار و برنامه‌ای سعی در باز سازی و رتوش ‌چهره‌ سیاسی حاکمیت و تحمیل دوباره‌ و بازسازی آن بر جامعه‌ گردند نه‌ تنها با اقبال چندانی مواجه‌ نخواهند شد؛ بلکه‌ اسباب سرخوردگی عمومی را فراهم خواهند نمود.
از همان اغاز حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، کردستان با یک فضای کاملاء امنیتی و نظامی روبرو هست که‌ در ان شاهد اجرای اعدام‌های سياسی؛ خشونت و سرکوب عریان و آشکار مردم توسط نيروهای امنيتی و نظامی هستیم. کمتر روزی است که‌ دستگيری‌های خودسرانه و شکنجه‌ مردم، و نیز مزاحمت‌های خودسرانه و تيراندازی‌ نيروهای انتظامی به سوی مردم عادی و کاسبکاران صورت نگیرد.
در کردستان جلسات و گردهمائی‌های مدنی مردم و فعالیت اتحادیه‌های معلمان، دانشجويان، کارگران، زنان و سازمان‌های حقوق بشری به‌ بهانه‌های واهی چون عوامل بیگانگان و طرفدار احزاب کرد و غیره‌... مورد شدیدترین شیوه‌های سرکوب قرار می‌گیرند که‌ بیشتر مواقع با پشتیبانی عریان، خشن و بدون ملاحظه‌ رهبران سیاسی و مذهبی و اجتماعی هوادار"اقتدار مطلق مرکزی" روبرو بوده‌ است!
دولت‌‌ مرکزی ایران، چه در دوره گذشته‌ نظام سلطنتی و چه در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی، با اتکا به ايدئولوژی‌های تبعيض‌امیز، نظامی خوکامه‌ را با زور و سرکوب بر ایران تحمیل کرده‌اند که‌ این روند باعث شده‌ است افرادی که خود مورد اين تبعيضات قرار نگرفته‌اند، متوجه ناسازگاری این تبعیضات با زیربنای حاکمیت استوار بر مبنای دموکراسی و حقوق بشر نمی‌شوند.
در واقع قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران با الهی خواندن منشاء نظام بر مبنای مذهب‌ شیعه‌ که‌ با محوريت اصل ولايت مطلقه فقيه، همراه‌ است با یک نظام دمکراتیک که همانا به رسميت شناختن حق مردم برای تعین سرنوشت خویش از راه‌ انتخابات ازاد و بر مبنای مشروعيت حاکميت مردمی است، کاملاء بيگانه است.
حال برای اثبات این دیدگاه‌ به‌ گوشه‌هایی از عملکرد رژیم مذهبی در کردستان می‌پدازیم.
حماسه‌ پاوه‌ به‌ روایت چمران:
"...صبح 27/5/58 بر بالاى دیوار خانه پاسداران بودم و به شهر مى‌نگریستم و گلوله از هر دو طرف، همچنان مى بارید؛ یک باره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد؛ پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند: امام خمینى اعلامیه‌اى صادر کرده است؛ اعلامیه‌اى تاریخى که اساس بزرگ‌ترین تحولات انقلابى کشور ما به شمار مى‌رود. امام خمینى، فرماندهى کل قوا را به دست مى‌گیرد و فرمان مى‌دهد که ارتش باید در عرض 24 ساعت، خود را به‌ پاوه‌ برساند و ضد انقلاب را قلع و قمع کند..." ١
وقایع پاوه‌ به‌ روایت مهدی چمران برادر مصطفی چمران
مهدی چمران رئيس شورای شهر تهران و برادر مصطفی چمران، در مراسم گراميداشت سالروز "آزاد سازی پاوه‌" گفته است: پخش فرمان امام (ره) از راديو آنچنان شور و هيجانی در بين پاسدارن به‌ وجود آورد كه منجر به حركتی عظيم شد و از طرف ديگر اين پيام ميان دشمنان آنچنان رعب و وحشتی ايجاد كرد كه پا به فرار گذاشتند، لذا بايد اذعان كرد كه پاوه با معجزه كلام امام (ره) آزاد شد.
وقتی اخبار و اوضاع پاوه به تهران رسيد و توسط مرحوم حاج احمد خمينی وضعيت به اطلاع امام راحل رسيد، ايشان آن پيام تاريخی را صادر فرمودند.
نیم نگاهی به ۲۸ مرداد و غائله کردستان:
امام (ره) طی 20 روز 24 حکم، پیام و سخنرانی درباره کردستان داشتند و از آنها به عنوان اشرار، خرابکار، مفسد و خیانتکار نام برده و از قوای انتظامی خواستند هر چه سریعتر به این غائله خاتمه دهند.
حضرت امام (ره) در این پیام‌ها حتی وارد جزئیات هم شدند، امام بزرگوار، در بیاناتی فرمودند: "...به قوای انتظامیه و سپاه دستور اکید داده‌ام که غائله کردستان را ختم نموده و مردم شریف آن را از دست ضد انقلابیون نجات دهند و امنیت را برقرار کنند."
فرمان امام (ره) برای آزاد سازی پاوه چنین بود"...به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‌دانم."
من به عنوان رئیس کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور می‌دهم که فورا با تجهیزات کامل عازم منطقه شوند و به تمام ارتش و ژاندارمری دستور می‌دهم که -بی انتظار دستور دیگر و بی فوت وقت- با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند و به دولت دستور می‌دهم وسایل حرکت پاسداران را فورا فراهم کنند. تا دستور ثانوی من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می‌دانم و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می‌نمایم..."
همزمان با آنها امیر خلبان محمد کریم عابدی با یک فروند هلیکوپتر شونک و 50 نفر از نیروهای زبده لشکر 21 حمزه با حمایت 3 هلیکوپتر کبرا به خلبانی شیرودی، کشوری و پیشگاه هادیان نیز به حرکت در آمدند. ٢
جمهوری اسلامی از همان بدو بر سر کار آمدنش سياست تبعيض و سرکوب خشن و خونين و نظامی کردن و امنيتی کردن فضای کردستان را مبنای کار خود قرار داده است. «فرمان جهاد» خمینی به کردستان در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۵۸، که بر اساس بهانه‌های ساختگی صورت گرفت، و نیز دفاع و مقاومت توده‌ای مردم کردستان در برابر اين هجوم که با جان فشانی قابل توجه‌ای از سوی مردم کردستان مصادف بود.
این مقاومت یکی از صفحات درخشان مبارزه ملت کرد در برابر ظلم و ستم است که‌ هرگز از یاد و خاطره مردم کردستان محو نشده‌ است. نباید فراموش کرد که‌ مسئول و مسبب خشونت در کردستان جمهوری اسلامی است.
کردها در طول حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در معرض بمباران دروغ پردازی‌های اين رژيم قرار دارند، اکثریت مردم کشور از طريق همان رسانه‌های دستگاه‌ حکومت با شايعات و دروغپردازی برعلیه‌ مردم کردستان تغذيه می‌شوند.
کردها در طول حاکمیت با همان سرکوب خشنی مواجه بوده‌اند که بخشی از آن روش‌ها اکنون مردم تهران و شهرهای بزرگ ایران در خيابان‌ها و بازداشتگاه‌ها با آن روبرو شده‌اند، ده‌ها نفر از دختران کرد در همان آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی برای اين که باکره به بهشت نروند قبل از اعدام از طرف بازجویان و زندانبانان مورد تجاوز قرار گرفتند. ٣
به‌ دلیل اینکه‌ اکثریت احزاب سياسی کردستان حاکمیت سکولار را مناسب برای اداره‌ جامعه‌ میدانستند و حاضر نشدند زير بار خواسته‌های جمهوری اسلامی بروند و نیز مردم کردستان در رفراندوم 12 فروردین سال 1358 جمهوری اسلامی شرکت نکردند. حق طلبی، دمکراسی خواهی، رعایت حقوق بشر و برابری زن و مرد از خواسته‌های پایه‌های مردم کردستان بود، تلاش برای این خواسته‌ها و مقاومت جانانه‌ مردم کرد و تبدیل شدن کردستان به‌ سنگر آزادی ایران، خمینی را واداشت که‌ بر علیه‌ مردم کردستان فرمان جهاد بدهد.
حالا برای درک بهتر از نتایج فرمان خمینی و بازتولید خشونت اگاهانه‌ در کردستان به‌ این گزارش توجه‌ فرمائید.
در تاريخ ۱۱ شهريور ماه سال ۵۸ در ساعت ۱ بعد از ظهر، لشکری مسلح به روستای قارنا از توابع نقده‌ در منطقه‌ مکریان‌، واقع در شمال شرقی کردستان، حمله بردند و مردم اين روستا را قتل عام کردند. بر اساس آماری که‌ با ذکر نام منتشر شده است، ۶۸ نفر در اين حمله به قتل رسيدند.
روزنامه اطلاعات در سال ۵۸ گزارشی در مورد قتل عام روستای قارنا تهيه‌ و چاپ کرد که‌ در گوشهايی از اين گزارش می خوانيم:
حمزه می‌گويد: "روز ۱۱ شهريور، تمام اطراف ده را با تانک و توپ محاصره کرده بودند، و ساعت يک بعد از ظهر عده‌ای حدود صد نفر بهمراه شخصی با اسم قادری، بشکل مجاهدين پاسدار، به‌ خانه‌ها ريختند و هر کسی را دم دستشان ديدند، کشتند و سر بريدند. روحانی ده، با يک جلد قران، نزد آنها رفت و قسم خورد که مردم اين ده هيچ تقصير و گناهی ندارند. مهاجمين روحانی ده را فوراً کشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحانی ده پيدا نشده است". زنی که دو فرزند ۱۵و ۱۸ ساله‌اش را در اين کشتار از دست داده است می‌گويد: "آن‌ها به هيچ کس رحم نکردند. اين همه بيرحمی را ما هيچ جا نشنيده بوديم آن‌ها که حالا زنده‌اند در آن ساعت يا در ده در خانه‌شان نبودند يا توانستند به طريقی خود را مخفی کنند."
پيرمردی بنام سيد احمد می‌گويد: "بعضی‌ها را با تفنگ کشتند، بعضی‌ها را با چاقو و کارد سر بريدند، بعضی‌ها را هم مخصوصاً کودکان را زير لگد و پوتين خفه کردند. سيد احمد که ۹ نفر از اعضای خانواده‌اش را از دست داده است درباره چگونگی زنده ماندن خود می‌گويد، من آن روز در نقده بودم و غروب، وقتی وارد قارنا شدم، جهنم را جلوی چشم خود ديدم.
مردم زجر کشيده اين روستا علاوه بر از دست دادن عزيزان خود از درد بزرگ ديگری هم رنج می‌بردند آنها می گويند: "درد ما اينست که در طول اين مدت، هيچکس به فرياد ما نرسيده است. هيچکس نيامده تا وضع ما را ببيند؛ ما قاتلين عزيزان خود را می‌بينيم که خونسردانه و فاتحانه از مقابل ما می گذرند. بعضی‌هايشان بخاطر اين جنايت پاداش هم گرفته‌اند! ما می‌دانيم طراح اين جنايت، يک امير ارتش بوده است."
گروهی از اهالی ده "قارنا" با اطلاع از سفر هيات حسن نيت به کردستان از "قارنا" به مهاباد امدند. انها با حرفهايشان، داريوش فروهر را سخت متأثر کرده بودند. وقتی فروهر به زنی که شوهر و دو دخترش را از دست داده بود گفت بکار شما رسيدگی می‌شود، با فرياد و بغض گفت: "در ده ما جنايت شده، ما پول نمی‌خواهيم، ما فقط می‌خواهيم قاتلين عزيزان ما را بگيريد و محاکمه کنيد و مزدشان را کف دستشان بگذاريد. ما می‌خواهيم آن گروهی که وارد خانه‌های ما شدند و عده‌ای طفل معصوم و بی‌گناه را کشتند و حالا با خيال راحت و خيلی خونسرد، از مقابل ما می گذرند دستگير و محاکمه شوند. ما چيزی نمی‌خواهيم، جز عدالت. ما می‌خواهيم کسی به فرياد ما برسد. کسی بيايد اينجا و به کار ما رسيدگی کند. ديروز عده‌ای آمدند و گفتند: "خوب جنگ بود و جنگ هم از اين حرفها دارد، اما به‌ خدا، به دين، به پيغمبر، اينجا جنگ نبود، اينجا يک مشت مردم بی‌گناه را سلاخی کردند. بچه چهار ساله چطور می‌توانست در قيام شرکت داشته باشد.
فروهر به آنها قول داد: حرفهايشان را به امام منتقل کند. بازماندگان قتل‌ها در حالی که لحظه‌ای از گريستن و ناليدن آرام نداشتند، خود که هنوز نشانه‌های عزاداری را بر تن دارند بازگشتند.
روز سيزده آبان سال ۱۳۵۹ افرادی تحت عنوان کميته اروميه و بسيج، که تحت رهبری ملا حسنی (امام جمعه‌ کنونی ارومیه‌) و عظيم معبودی اداره می‌شدند، برای پاکسازی روستاهای مهاباد ـ منطقه شارويران ـ وارد ده ايندرقاش شدند. ده ايندرقاش و ده ديگری به نام يوسف‌کند، در ده کيلومتری شمال خاوری مهاباد قرار دارند. هنگامی که حسنی و اعضای کميته بسيج به سرپرستی معبودی به ده می‌رسند، به نام پاکسازی و خلع سلاح از مردم طلب اسلحه می‌کنند؛ و مردم می‌گويند که ۱۰ روز قبل سپاه به منطقه آمده و سلاح‌ها را تحويل گرفته است. افراد حسنی بدون توجه به حرف‌های مردم و سندی که بيانگر تحويل اسلحه به سپاه بود، در کمتر از دو ساعت ۳۵ نفر از روستائيان را به قتل رساندند و هر کسی را که ديدند به رگبار بستند. ٤
در هفدهم آبان و چهار روز پس از کشتار در ايندرقاش افراد بسيج اروميه و نقده باز هم با رهبری ملا حسنی و عظيم معبودی، به قصد پاکسازی روستاهای منطقه عازم صوفيان اشنويه شدند و بدون مقدمه شروع به تيراندازی کردند. در اين حمله روحانی ده و معلم آن و جمعاً ۱۳ نفر کشته و ۲۰ نفر زخمی شدند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قلاتان از توابع شهرستان نقده‌ در تاريخ ۶/۱/۵۹، صورت گرفت که‌ روی هم رفته‌ ۱۳ نفر جان باختند.
کشتار دسته جمعی روستای صوفيان از توابع پيرانشهر در تاريخ ۲۷/۸/۵۹ که طی آن ۱۲ نفر از اهالی اين روستا در حالی که‌ به‌ طور کامل غير نظامی بودند به قتل رسيدند.
قتل‌عام روستای باييزآباد نقده در تاريخ ۱۸/۸/۶۲ که طی آن ۱۲ نفر به قتل رسيدند.
کشتار دسته جمعی کارگران کوره خانه‌ی آجرپزی ساروقاميش در تاريخ ۲۳/۶/۶۰ که در اين فاجعه ۱۸نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قره گول مهاباد در تاريخ ۶/۱۱/۶۱ که در اين کشتار نيز ۱۸ نفر جان خود را از دست دادند که‌ در ميان کشته‌ شدگان افرادی با سنين ۷۰ و ۹۵ سال ديده می‌شوند.
کشتار ۹ نفر از اهالی روستای سوزی از توابع مهاباد.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای ديلان چرخ، حلبی، کويکان، کهريزه‌ی شکاکان و يونسليان در منطقه نقده؛ در اين کشتارها مجموعا بيش از ۴۰ نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی در روستاهای ديمه سور، جعفر آباد، مرجان آباد از توابع مهاباد؛ در اين حملات که در تاريخ ۲۵/۱۲/۶۱ انجام گرفت عده‌ای از مردم غير نظامی کشته شدند که تنها اسامی ۹ نفر شناسايی و ثبت شده است.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای هه‌لقوش و گيجه، در منطقه سومای اروميه در تاريخ ۳/۱ /۶۲، که اسامی ۱۳ نفر شناسايی و به ثبت رسيده است.
کشتار دسته جمعی روستاهای چقل مصطفی، خليفه‌ليان و گورخانه نقده‌ در تاريخ ۵/۱/۶۲، که منجر به کشته شدن ۲۱ نفر شد.
کشتار دسته جمعی روستاهای جبرييل آباد و گونده‌ويله و دو آب اشنويه، ۲۳/۶/۶۲، ۶ نفر در اين حملات جان خود را از دست دادند.
به جز اسامی کشته شدگان روستای قارنا در سال ۵۸ که از ۶۸ نفر آن‌ها تنها اسامی ۴۹ نفر قابل شناسايی بوده و ۱۲ نفر از اهالی روستای قلاتان، ۳۵ نفر از اهالی روستاهای ايندرقاش و وسوکند و ۱۲ نفر از اهالی صوفيان، در سال ۱۳۵۸، حدود ۲۷ نفر ديگر از شهروندان غير نظامی در ديگر مناطق کردستان کشته‌ شده‌اند. ٥
در فاصله سال‌های ۵۸ تا۷۰، ۸۳۲ نفر در کردستان تيرباران شدند. ۵۹ نفر از جوانان مهابادی در تاريخ ۱۲/۳/۶۳ بازداشت و همگی به طور هم زمان اعدام شدند. بيشترين تعداد اعدام‌ها در سال‌های ۱۳۶۰، ۶۱، ۶۲، ۶۳ و ۱۳۶۷ روی داده است. در ۲۸و ۲۹ مرداد ۵۸، ۱۸ نفر هم زمان در زندان ديزل آباد کرمانشاه اعدام شدند. فردای آن روز يعنی ۲۹مرداد ماه نيز ۷ نفر اعدام شدند و همچنين ۳ شهريور ماه ۷ نفر ديگر اعدام شدند. ۴ شهريورماه ۱۳۵۸ يازده نفر در شهر سنندج تيرباران شدند. ۵ شهريور۵۸، يعنی فردای آن روز ۲۰ نفر در پادگان شهر سقز اعدام شدند.
در تاريخ ۲/۲/۱۳۵۸ اسماعيل مولود نژاد جوان ۲۱ ساله در زندان اشنويه اعدام شد. تا ۹/۱۱/۱۳۵۸ که به اعدام محمد پروری انجاميد مجموعا ۲۶ نفر اعدام شدند. در سال ۱۳۵۹ مجموعا ۵۲ نفر اعدام شدند. در سال ۱۳۶۰، صد و شصت و سه نفر در زندان‌های مهاباد، سنندج، کامياران، بانه، ديواندره، قروه، و ديگر شهرهای کردستان اعدام شدند. سال ۱۳۶۱ اسامی ۸۸ نفر که حکم اعدام با تيرباران در مورد آن‌ها اجرا شده به ثبت رسيده است. ۱۳۶۳ آمار به ثبت رسيده حاکی از اين است که ۴۵ نفر اعدام شده‌اند. سال۱۳۶۴ اسامی ۳۷ نفر فعال سياسی کرد که‌ اعدام شدند پخش شده‌ است. سال ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶، ۲۰ نفر اعدام شدند. در اعدام‌های دسته جمعی که در سال‌های ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ در کل زندان‌های ايران انجام گرفت ۵۹ نفر از اعضا و هواداران احزاب سياسی فعال در کردستان و برخی فعالان سياسی مستقل نيز اعدام شدند.
در سال ۶۹، هشت مورد اعدام به ثبت رسيده است. سال ۷۰، آمارها حکايت از ان دارد که‌ ۲۵ نفر اعدام شده‌اند. در سال ۷۰ تنها اسم ۱۳ نفر که‌ اعدام شده‌اند ذکر شده‌ است، در حالی که‌ اين امار به‌ هيچ وجه‌ تکميل نيست و اعدام‌ها بيش از اينهاست. سال ۱۳۸۳، شش نفر در شهر سقز اعدام شدند. اسماعيل محمدی اهل بوکان، به اتهام همکاری با احزاب مخالف رژيم در سال ۱۳۸۲ دستگير و در ۱۳ شهريور ۱۳۸۴ در زندان اروميه به اتهام محاربه به دار آويخته شد. محمد پنجوينی به اتهام عضويت در يک گروه‌ کرد مخالف رژيم در سال ۱۳۸۱ دستگير و زندانی و در ۱۳ شهريور ۱۳۸۴ به دار آويخته شد. حسن حکمت دمير در سال ۱۳۸۶ به اتهام عضويت در يک حزب کردی در زندان خوی اعدام شد. از سال ۱۳۸۶ تا ۲۰ آبان ماه‌ ۸۸، احسان فتاحيان اعدام شد.
لازم به ذکر است بنا به گزارش سال ۱۹۹۱ عفو بين‌الملل از سال ۷۹ تا ۹۱، پنچاه‌ هزار کرد کشته و از سال ۸۷ تا ۹۱، ۱۰۵ نفر از کردها در ايران اعدام شده‌اند. در گزارش ماه مارس سال ۹۴ همين سازمان در ژوئن سال ۹۳، ۵ نفر در کرمانشاه بعد از دو سال زندان اعدام شده‌اند.
بر اساس گزارش کميسيون مبارزه با تبعيض نژادی و حمايت از اقليت‌های وابسته به سازمان ملل در تاريج ۱۰ ۰۸ ۹۴ و بر اساس گزارش نماينده فرانس ليبرتی در ۸ سپتامبر ۹۳، ۷۰ نفر به اتهام پوشيدن لباس کردی بازداشت و ۱۰ نفر آنها بی نام و نشان مانده‌اند. ٦
اکنون احزاب سياسی و توده‌ای کردستان به‌ همراه‌ طیف وسیعی از فعالان کرد و صدها شخصيت مستقل، خواستار و پيگير حل مسئله كرد هستند. بخش عمده‌ و اکثریت فعالان كرد، فدراليسم را الگو و پدیده‌ مناسبی برای حل مسئله كرد و دیگر ملیت‌های ایرانی می‌دانند و خواست بسياری از احزاب و سازمان‌های سیاسی ریشه‌دار کردستان؛ تحقق ایرانی دمکراتیک و فدرال است.
از نظر کردها باید قدرت و ثروت، جهت استقرار عدالت اجتماعی و عدم باز تولید دیکتاتوری و حاکمیتی خودکامه‌، در نظام ایران اینده‌ تقسیم شود و از همین زاویه‌ است که‌ احزاب ریشه‌ای و توده‌ای کردستان ایران بر ایجاد یک دولت غير متمرکز که‌ بتواند تنوع ملی و تکثر جامعه ايران را مد نظر داشته‌ باشد پافشاری می‌کنند. حزب دمکرات و حتی طیف‌هایی از کومله‌ خواستار فدرالیزم برای ایران هستند.
از زمان تاسیس حزب دمکرات در سال 1324، تا برگزاری کنگره‌ 13 حزب دمکرات کردستان که‌ در تابستان سال 2004 برگزار شد، شعار استرتژیک حزب مذکور عبارت بود از "دمکراسی برای ایران خودمختاری برای کردستان".
در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: "استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است". ٧
اما بخش آموزش تدریس ادبیات در مدارس اصل ۱۵ از زمان تصویب تا بحال هیچگاه اجرا نشده‌ است. در انتخابات‌های ریاست جمهوری رژیم به‌ طور عموم، و در انتخابات دور دهم به‌ ویژه‌، برخی از کاندیداها وعده‌هایی در اجرای کامل این بند و حتی فراتر از آن را نیز مطرح کرده‌ بودند...
لازم به تذکر است که آقای منتظری در ماههای آخر حیات خویش حق تحصیل به زبان مادری را از حقوق شرعی قلمداد کردند. این اقدام ایشان طی فتوایی فقهی مطرح شد، و علیرغم اینکه در میان جمعی از متخصصین دینی نیز بحثهایی در تائید آن انجام گرفت، ولی فعالین سرشناس جنبش سبز به‌ همراه‌ رسانه‌های دولتی تاکنون در مورد این امر مهم، سکوت اختیار کرده‌اند.
در منشور جهانی حقوق بشر نوشته‌ شده‌ است‌: هدف آموزش و پرورش باید شکوفایی همه جانبهء شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری و دوستی میان تمام ملتها و تمام گروههای نژادی یا دینی و نیز به گسترش فعالیتهای ملل متحد در راه حفظ صلح یاری رساند. ٨
همچنان در همین منشور امده‌ است که‌: پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود، بر دیگران حق تقدم دارند. ٩
یکی از پیامدهای نقض حق تحصیل به زبان مادری افت و ترک تحصیل دانش آموزان اقلیت‌های ایرانی است؛ علاوه بر این ‌که کودکان از همان سال‌های اول تحصیل دچار از خود بیگانگی و در نتیجه‌ فرار از مدرسه‌ می‌شوند. ضمن این که در زمینه‌ فرهنگی، موضوع این زبان‌ها را که جزو زبان‌های زنده دنیا به‌ حساب می‌ایند با خطر نابودی روبرو می‌کند.
این حق در بسیاری از اسناد و معاهدات حقوق بشری مانند میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، منشور زبان مادری (ماده‌ی ۲۷)، کنوانسیون حقوق کودک (ماده‌ی ۳۰)، اعلامیه‌ی جهانی حقوق زبانی، اعلامیه‌ی حقوق اشخاص متعلق به اقلیت‌های قومی، ملی، زبانی و مذهبی (بندهای ۳ و ۴ ماده‌ی ۴) مورد تاکید قرار گرفته است.
امار و ارقام به‌ خوبی این حقیقت را نشان می‌دهد که‌ مبارزه‌ برای تحقق خواسته‌های خلق کرد کماکان در جریان بوده‌ است. در اینجا توجه‌ شما را به‌ گزارش زیر جلب می‌نمایم و جهت خوداری از طولانی شدن مطلب از ذکر اسم‌ها پرهیز کرده‌ایم.
در شش ماه‌ اول سال 88، تعداد ۱۳۲ فعال سیاسی و مدنی و شهروند کرد بازداشت شدند که ۱۱ تن از آنان را زنان و همچنین از این تعداد بازداشتی ۲۰ تن را دانشجویان تشکیل می¬‌دهند. دست کم در طی سال گذشته ۱۵ نفر نیز به حبس محکوم شده‌اند.
نقض حقوق بشر در کردستان به صورت مستمر و سیستماتیک هر سال ادامه دارد، از مهم‌ترین دلایلی که در این باره مطرح شده وجود «نگاه امنیتی» در کردستان بوده که زمینه را برای هر چه بیشتر نقض حقوق بشر فراهم کرده است.
علیرغم این مساله، کردستان به عنوان یک جغرافیای معترض، هر گونه اطلاع رسانی حرفه‌ای و جامع را با دشواری‌های خاص خود همراه کرده است. از طرفی دیگر بخشی از نقض حقوق بشر در کردستان مربوط به روند کشتارها در مناطق مرزی بوده که از سوی نیروهای امنیتی به صورت روزانه صورت می‌گیرد و رسانه‌ها در این مورد طبق قانونی نانوشته و دستور داده شده،‌ از اطلاع رسانی منع می‌شوند.
اطلاع‌رسانی در مورد موارد نقض حقوق بشر در ایران همواره با دشواری‌ها روبه‌رو بوده است که مهم‌ترین دلیل آن دولت ایران است که اجازه دیده‌بانی را به فعالین حقوق بشر نمی‌دهد. این روند سخت اطلاع‌رسانی در شهرستان‌ها به ویژه در مناطقی چون کردستان با ایجاد چتر و حصار امنیتی خاص با دشواری‌های بیش‌تری روبه‌رو بوده است. آن‌ چه که مسلم است موارد و آمار ارائه شده بخشی از نقض حقوق بشر در کردستان بوده و «گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران» جهت مستندسازی این موارد دست به انتشار آن زده‌اند.
آمارها نشان می‌دهد اکثر بازداشت شدگان به اتهام همکاری با احزاب کرد بازداشت شده و عمده محکوم شده‌گان نیز به همین اتهام با محکومیت مواجه شده‌اند.
بنا به دفتر پیگری وضعیت زندانیان سیاسی "رهانا" هم اکنون ۸۲ تن از فعالان کرد در زندان بسر میبرند. اسامی ۱۳۰ تن از بازداشت شدگان در همین گزارش ذکر شده‌ است.
کشتار کاسبکاران و کولبران (بارکش) مرزی به طوری‌که عبدالرضا محمودی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا طی آماری از کشته شدن ۳۸ نفر و زخمی شدن ۷۱ نفر در مناطق آذربایجان غربی خبر داده بود. او خود معترف شده بود «اگر بخواهیم مرزها را با کمک تیر و کشتن قاچاقچیان مهار کنیم امنیت در مرزها سطحى می‌شود و با کشتن قاچاقچى خانواده او نسبت به نظام بدبین می‌شود».
نا به گزارشات متعددی که طی سال گذشته منتشر شده ۹۰ تن از کاسبکاران کشته و ۵۷ نفر زخمی شدند.
۵۸ نفر از کاسبکاران توسط شلیک نیروهای انتظامی کشته و ۲۸ نفر مجروح گشته‌اند. همچنین در شش ماه آخر سال نیز ۳۲ تن از کاسبکاران بر اثر شلیک مستقیم نیروهای انتظامی کشته و ۲۹ نفر زخمی شدند. که اسامی تعدادی از کشته شدگان منتشر شده است.
مین‌ها جان کردها را همچنان می‌گیرد.
در حالی‌که مسئولان حکومتی پاکسازی میادین مین در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان را تمام شده اعلام کرده‌اند، روزانه شاهد انفجار مین‌های ضد نفر در این مناطق هستیم.
بنا به آمارهای رسمی، ایران با داشتن ۱۶ میلیون مین ضد نفر بعد از کشور مصر بیشترین مینهای ضد نفر را دارد. اکثر مین‌های ضد نفر در پنج استان خوزستان، کردستان، آذربایجان غربی، ایلام و کرمانشاه کار گذاشته شده که بخش عمده‌ی کاشت آن به جنگ ایران و عراق بر می‌گردد که با گذشت بیست سال از این واقعه هنوز مینهای ضد نفر در کردستان و سایر نقاط ایران قربانی می‌گیرند. طبق پیمان “اتاوا” دولتها موظف اند بعد از گذشت ۱۰ سال از اتمام جنگ کلیه کشتزارها و مزارع را از مین‌ها پاکسازی کنند.
برحسب آمار در چهار استان کردستان، آذربایجان غربی، ایلام و کرمانشاه بیش از ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار مین کار گذاشته شده که با احتساب آمار ساکنین این استان‌ها برای هر یک شهروند بیش از یک مین وجود دارد
اگر چه اطلاع رسانی در این مناطق به صورت حرفه‌ای و جامع صورت نمی‌گیرد، طی سال گذشته بر اثر انفجار مین‌های ضد نفر کشته شدن ۱۳ نفر و زخمی شدن ۱۰ نفر گزارش شده است.
اعدام در کردستان
سال گذشته ۱۰ فعالی مدنی و سیاسی در کردستان اعدام شدند و ۷ نفر دیگر نیز به اعدام محکوم شدند. ١٠
همین منبع در مورد نقض حقوق بشر در گزارش سال 89 اورده‌ است:
اقلیت‌ها
در سال ۱۳۸۹ تعداد ۱۰۲۹ نقض موردی حقوق اقلیت‌های قومی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به ثبت رسیده است و بر اساس این آمار به ترتیب استان‌های کردستان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و سیستان و بلوچستان بیشترین آمار نقض حقوق شهروندان در حوزهٔ مذکور را به خود اختصاص داده‌اند.
در سال گذشته دستکم ۴۴۹ تن در حوزهٔ اقلیت‌های قومی بازداشت و ۴۷ تن از سوی مراجع قضایی احضار شدند. هم چنین ۴۹ تن از ایشان از سوی دادگاه‌های انقلاب جمعا به ۱۹۴۱ ماه زندان و پرداخت ۷۵۰۰۰۰۰۰ ریال جریمه نقدی محکوم شدند.
این در حالیست که حداقل ۵۷ شهروند در حوزه مذکور نیز به دست نیروهای امنیتی کشته و ده‌ها تن زخمی شدند.
اعدام
اعدام ۳۶۵ نفر در سال ۱۳۸۹ از سوی واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به ثبت رسیده است که اجرای حکم ۱۳ تن از ایشان در ملاءعام انجام شده است.
اتهام برخی از این افراد از سوی مراجع قضایی جرایم مربوط به مواد مخدر و یا قتل عنوان شده است که این اتهامات از سوی هیچ مرجع مستقلی مورد تایید قرار نگرفته است و البته بسیاری از ایشان منجمله حسین خضری، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، شیرین الم هولی، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان، علی صارمی، جعفر کاظمی، محمدعلی حاج آقایی، عبدالحمید و عبدالمالک ریگی، محمود براهوئی، شهرام ناروئی، ظهور احمد عاصف دوست و جهانبخش براهوئی به اتهام محاربه اعدام شدند. هم چنین پیکر دستکم ۱۷ نفر از این افراد به خانواده‌های ایشان تحویل داده نشده و یا مخفیانه دفن شده‌اند.
از سویی دیگر نیز دادگاه‌های کیفری و انقلاب برای دستکم ۳۰۳ نفر حکم اعدام صادر کرده است
نکته قابل توجه در مورد اعدام‌های سال گذشته در صدر قرار گرفتن دی ماه با اجرای دستکم ۷۹ مورد اعدام بوده است". ١١
در پی اعتراض به‌ اعدام‌های 19 اردیبهشت، بنا به‌ درخواست سازمان‌های مدافع حقوق بشر و مخالفین اعدام و نیز احزاب کرد اپوزسیون جمهوری اسلامی ایران، از نخستین ساعات صبح روز پنج شنبه‌ 13 مه‌ 2010، مصادف با 23 اردیبشت 89، شهرهای کردستان ایران اعتصاب عمومی کردند. مردم در استان‌های ایلام، کرمانشاه‌، کردستان و اذربایجان، از خانه‌هایشان بیرون نیامدند و کردستان در یک عملکرد مدنی اعتراض خود را باری دیگر بر علیه‌ جمهوری سلامی به‌ نمایش گذاشت. ١٢
اهمیت این اعتصاب از این منظر مهم بود که‌ برخی‌ها در رابطه‌ با سکوت کردستان در قبال جنبش سبز معترض بودند، ولی این امر نشان داد که‌ مردم کرد از اگاهی سیاسی والایی برخوردارند، انان خواسته‌های مشخصی برای دمکراتیزه‌ کردن قدرت سیاسی در ایران دارند و امکان اینکه‌ انان وارد بازی‌های "درون حکومتی" شوند بسیار اندک است.
البته‌ نباید از یاد برد که‌ کردستان در طول سالیان گذشته‌ در رابطه‌ با مبارزه‌ مدنی موثر هم در ایران پیشگام بوده‌ است. در همین راستا توجه‌ شما را به‌ درخواست کاندیداتور جایزه‌ صلح نوبل از مردم کردستان برای پیوستن به‌ اعتصاب 22 تیر ماه‌ سالروز ترور دکتر قاسملو و عبدالله‌ قادری آذر، از زندان "اوین" جلب می‌نمایم.
محمدصدیق کبودوند طی پیامی از زندان، از مردم کرد درخواست کرد که در روز تروریسم دولتی در کردستان و ماه سرکوب اعتراض‌های مدنی مردم کرد، تروریسم دولتی و سرکوب اعتراضات و حرکت‌های مدنی را محکوم کنند. متن پیام در پی می آید:
در بیست و دوم تیرماه 22 سال پیش دکتر عبدالرحمان قاسملو دبیرکل وقت حزب دموکرات کردستان ایران در جریان مذاکره با یک مقام دولت جمهوری اسلامی در آپارتمانی در شهر وین پایتخت اتریش مورد سوءقصد تروریستی قرار گرفت و همراه با دو دستیارش به قتل رسید، این در حالی بود که به نماینده جمهوری اسلامی هیچگونه آسیب جدی وارد نشد. در این اقدام جنایتکارانه و هولناک که از پیش برنامه ریزی شده بود، دست تروریست‌ها از آستین یک دولت رسمی بیرون آمده بود، اگر چه پس از این حادثه تروریستی رویدادهای جنایت بار دیگری نیز اتفاق افتاده است، اما عملیاتی از این دست مصداق بارز تروریسم دولتی است.
به باور من و هم چنین از نظر سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، تروریسم عملیاتی کور و ناجوانمردانه است و اقدام به آن در هر جا و از سوی هر کس، و یا ارتکاب به آن با هر هدف و منظوری که باشد غیر قابل توجیه است و اعمال، روش‌ها و رویه‌های آن نیز قطع نظر از انگیزه‌های مرتکبینش، اعمالی مجرمانه، غیر موجه و قویاً مردود و محکوم است.
من شخصاً معتقدم مناسبت دارد که روزبیست دوم تیرماه به «روز سرکوب تروریسم دولتی توسط جامعه مدنی» نام گذاری شود و علاوه بر این ماه تیر به «ماه ابراز تنفر عمومی از سرکوب‌های دولتی» نامیده شود. زیرا در چنین ماهی در سال 1384 اعتراض‌های مدنی سرتاسری مردم کرد مورد سرکوبی خشن قرار گرفت، بطوری که طی آن دهها نفر کشته و مجروح و صدها نفر بازداشت و روانه زندان‌ها شدند. از این رو از مردم کرد در استان‌های ایلام، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی، همدان، لرستان و خراسان شمالی دعوت می‌گردد، همصدا با سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، استفاده از ابزار ترور بوسیله دولت و تروریسم دولتی و همچنین سرکوب اعتراض‌های مدنی و مسالمت آمیز مردم را توسط دولت محکوم نمایند. ١٣
زندان اوین/ دوشنبه 6 تیر 90/27 ژوئیه‌ 2011

"اتحاد احزاب کرد با جنبش سبز"
"...شاید از بازی روزگار است که هفتمین روز شهادت صانع‌ ژاله برادری که دانشجوی هنر بود و کرد، در درگیری‌های ۲۵ بهمن، با هفته‌ی وحدت در یک زمان واقع شده است.
به گزارش ندای سبز ازادی، پس از این ‌که حکومت در وقاحت تمام جنازه‌ی شهیدمان را مصادره کرد و در تشییع جنازه‌ای نمایشی جسد بی‌جانش را به‌خاک سپرد و پس از این‌ که برادر صانع در گفت‌وگویی بیان کرد که صانع بسیجی نبوده و به‌ همین خاطر نیز بازداشت شد؛ برخی از احزاب کرد و اهل تسنن پیوستن و همراهی‌شان را با جنبش سبز اعلام کردند و خود را عضوی از جنبش سبز دانستند.
هنگامی که حکومت در خیال خود گمان می‌برد با رفتارهای پوپولیستی و نمایش‌هایش مردم را از هم جدا می‌کند، مردم کردستان نیز اعلام همراهی با جنبش سبز می‌کنند؛ این اتفاق، آن هم در هفته‌ی وحدت، به‌ معنای واقعی کلمه در راستای اتحاد توده‌ی ایران به اعتراض از حاکمیت است.
حکومت در شرایطی قرار گرفته که هر رفتاری که انجام می‌دهد، باخت باخت است. رویه‌ی برخورد تند و رادیکال، مصادره‌ی جنازه‌ی شهیدمان، فحاشی و شعار مرگ بر موسوی و کروبی، همه‌ و همه باعث اتحاد بیشتر مردم می‌شود. باعث یک دست شدن مردم می‌شود. باعث می‌شود که مردم در کنار هم بایستند و تفاوت‌های قومیتی را کنار بگذارند. تفاوت‌های تفکری را کنار بگذارند. تفاوت‌های نژادی را کنار بگذارند...
اتحاد احزاب کردستان با جنبش سبز، در هفته‌ی وحدت، همان چیزی‌ست که حاکمیت از آن هراس دارد." ١٤
با خواندن این سطرها یاد و خاطره‌ دواران کودکی در من زنده‌ می‌شود که‌ بر روی در و دیوارهای کردستان چنین شعارهایی نقش بسته‌ بود:
"ما با کفر می جنگيم نه‌ با کورد، مسئله‌ ملی در اسلام چيز بدی است".
هر چند که‌ در این نوشته‌ مشخص نشده‌ است که‌ منظور از مردم کردستان و نیز احزاب کردستان چه‌ کسانی می‌باشند، در ضمن در کردستان ، یارسان، سنی، شیعه‌، یهودی‌، مسیحی، زرتشی‌ و بی دین و غیره‌... وجود دارند، آیا اینان هم در 356 روز سال فقط باید در "هفته‌ وحدت" وحدت داشته‌ باشند، آیا پیوستن یک هفته‌ای اینان به‌ "وحدت" ضروری و یا کافی است؟
این تفکر در منشور دوم جنبش سبز نیز نهفته‌ است، در حالی که‌ باید جنبش سبز خود را برای شنیده‌ شدن صدای همه‌ گروه‌ها با خواسته‌های متفاوت و هویت خودشان اماده‌ کند، ولی می‌بینیم که‌ تکثرگرایی در این نگاه‌ از میان برداشته‌ می‌شود و نگاهی که‌ در نهایت تبدیل به‌ خودی و غیره‌ خودی، یا همانا شهروندان را به‌ درجه اول و دوم تقسیم می‌کند، می‌شود...
همین دیدگاه‌ پوپولیستی و فرصت‌طلبانه‌ است که‌ مرا نسبت به‌ اینده‌ جنبش سبز سخت نگران کرده‌ است. همین اقایان "وحدت طلب" نسبت به‌ سخنان "شیخ مهدی دانشمند" که‌ فیلم سخنرانی‌های وی از شبکه‌ ماهواره‌ای "سلام" پخش شده‌ است و در انترنت و سایت‌ها موجود است، که‌ در چند دقیقه دهها بار الفاظ ناشایست "حرامزاده و ولدالزنا" را برای سنی‌ها به کار می‌برد، او نه تنها خلیفه دوم اهل سنت را حرامزاده و ولدالزنا می‌خواند، بلکه تمام سنی‌ها را حرامزاده می‌داند و بر این روش اصرار دارد و می‌گوید که تا آخر عمر فریاد می‌زند که سنی‌ها حرامزاده‌اند! او وحدت شیعه و سنی را نفی کرده و می‌گوید این طرح امام" قدس سره" و رهبری نبوده و نیست، این پیشنهاد فرد دیگری (که‌ منظور ایشان آیت الله منتظری است)، بوده که سیلی فاطمه زهرا (س) را خورد.
او که صدها بار و بر فراز منبر به صدها میلیون مسلمان حرامزاده گفته است! با او چه باید کرد؟ همه اهل سنت را حرامزاده می‌خواند و علماء و مراجع دم بر نمی‌آرند؟ این بذر تفرقه نیست؟. ١٥
ایا کسانی که‌ خود را وابسطه‌ به‌ جنبش سبز قلمداد می‌کنند و شعار "یا حسین میر حسین" سر می‌دهند، چنین می‌اندیشند؟. ایا انان نستب به‌ نبود یک مسجد برای صدها هزار نفر از اهل سنت در شهری چون تهران راضی و خشنود هستند؟. من که‌ سکولارم این سخنان را ابراز می‌دارم، چرا چون سکولاریسم به‌ هیچ وجه‌ به‌ معنای ضدیت با دین نیست، بله‌ به‌ معنای جدایی دین از دولت است و مخالف ابزاری کردن دین برای نیل به‌ قدرت است.
"قانون اساسی جمهوری اسلامی دین رسمی را دین اسلام مذهب جعفری اثنی عشری می‌داند. ولی از پیروان دیگر مذاهب اسلامی چون حنفی، شافعی، مالكی، حنبلی، زیدی اسم برده‌ است." ١٦
گویا پیروان این مذاهب از احترام كامل برخوردارند!.
در همان قانون اساسی آمده است: «تفتیش عقید ممنوع است و هیچكس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ی مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.» ١٧
همین قانون اساسی در باب اقلیت‌های دینی تنها دین یهودی، مسیحی و زرتشتی را دین رسمی ذكر می‌كند. ١٨
گویا یارسان‌ها، بهائیان، بی‌ دین‌ها، سکولارها و کومنیست‌ها و غیره‌... باید سرکوب شوند، که‌ شده‌اند.
صد البته‌ دادگاه‌ میکونوس در شهر برلن پایتخت کشور آلمان، و در رای صادره‌ علیه‌ جمهوری اسلامی ایران به‌ دلیل ترور دکتر صادق شرفکندی دبیر کل حزب دمکرات کردستان و فتاح عبدلی نماینده‌ حزب در اروپا و همایون اردلان نماینده‌ حزب دمکرات در المان و نوری دهکردی دوست و پشتیبان جنبش کردستان که‌ در تاریخ 17 سپتامبر 92، در رستوران میکونس ترور شدند، بعد از گذشت چهار سال تحقیق و بنا به‌ اسنادی غیر قابل رد دولتمردان جمهوری اسلامی ایران را تروریست و چنین توصیف کرده‌ است:
"دولت جمهوری اسلامی ایران "سیستم جنایتکاریست" که‌ مقامات ان در "پست‌ترین حد اخلاق" عمل می‌کنند." ١٩
به‌ گزارش اسنادی که‌ پخش شده‌ است، از سال 1991 تا 2007. یعنی در طول 16 سال 151 نفر از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران و بیش از 300 نفر از کردهای ایران در اقلیم کردستان عراق از سوی جمهوری اسلامی ترور شده‌اند. اکثریت ترورها در زمان حاکمیت اصلاح طلبان به‌ وقوع پیوسته‌ است. ٢٠
کشتار جوانان کردستان به‌ ویژه‌ شهر سنندج که‌ به‌ فرمان عبدلله‌ رمضان زاده‌ استاندار وقت کردستان و در تاریخ سوم اسفند ماه‌ 77 و در اعتراض به‌ ربودن اقای عبدلله‌ اجلان رهبر کردهای ترکیه‌، از یاد کسی نخواهد رفت، جوانانی که‌ تنها خواستار اجرای حق و عدالت در مورد آقای اجلان، و نیز تحقق خواسته‌های دمکراتیک مردم کرد در ایران بودند و کاملاء به‌ صورت مدنی و صلح طلبانه‌ رهپیمایی کرده‌ بودند. رمضان زاده‌ که‌ کرد بود و بعدها هم سخنگوی دولت خاتمی شد.
اصلاح طلبان را از این زاویه باید نقد کرد. آنان خواهان بازگشت به دوران خمینی‌اند. در برهه‌ای از زمان آنان بیش از اصولگرایان به مردم آزادی خواه‌ ایران صدمه زدند. آنان بزرگترین جنایت‌ها را در کردستان مرتکب شدند. دوران حاکمیت خمینی سیاهترین دوران زندگی همه‌ی مردم ایران و منطقه بویژه کردستان بوده‌ است.
در همین نوشتار شمار اندکی از فاکتهای موجود را برای شناساندن این نظام در توجیه رویگردانی مردم کرد از باصطلاح رفرمخواهان حکومتی ارائه‌ کردیم. سخنان آقای خمینی بحدی روشن و گویا است که‌ نیازی در تفسیر آن مشاهده‌ نمی‌شود. علاوه‌ بر آن، امام آنچه‌ را در گفتار خویش بیان نمود در عمل نیز پیاده‌ کرد. سیمای واقعی ایران امروز و عملکرد احمدی نژاد و همفکرانش در جمع ولایت فقیه‌ همخوانی کامل با گفتار فوق دارد.
کردستان و آنچه‌ در این ایام بر مردمش گذشت داستان انکار ناپذیر پیاده‌ شدن فرمانهای مملو از قهر خمینی در این سرزمین طبق رهنمودهای ایشان است.


منابع:
١. سایت دیارونادیار، وابسته‌ به‌ وزارت اطلاعات رژیم
٢. سایت دیارونادیار، وابسته‌ به‌ وزارت اطلاعات رژیم
٣. رضا علامه‌ زاده‌، سندی از تجاوز در زندان‌های ایران؛ گفتگو با اذر آل کنعان (نینا اقدم). گفتگوی رحیم رشیدی با مینو هومیلی
٤. روزنامه اطلاعات، تاريخ ۱۶ آذر ماه سال ۵۸
٥. تزلزل رژيم جمهوری اسلامی و گسترش خشونت و اعدام، عنوان کنفرانسی بود که‌ "انجمن پژوهشگران ايران" در روزهای شنبه و يکشنبه ۱۴ و ۱۵ آذر ماه‌ ۸۸ برابر با ۵ و ۶ دسامبر ۲۰۰۹، در شهر کلن کشور آلمان برگزار نمود، که‌ متن کامل سنخرانی رحيم رشيدی نويسنده و روزنامه‌‌نگار و نيز عضو فدراسيون بين‌المللی روزنامه‌نگاران‌ تحت عنوان "اعدام بازتولید خشونت اگاهانه‌ در کردستان" ارائه‌ شد.
٦. 30 سال اعدام سیاسی در کردستان، شهاب‌الدين شيخی، سایت روز آنلاین
٧. اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
٨. بند دوم، ماده ۲۶ منشور جهانی حقوق بشر
٩. بند سوم، ماده ۲٧ منشور جهانی حقوق بشر
١٠. گزارش سالانه‌ نقض حقوق بشر در کردستان "سال 88" رهانا. پنجشنبه، ۵ فروردین ۱۳۸۹. کد خبر: 088024 خبرگزاری حقوق بشر ایران- رهانا
١١. گزارش سالانه‌ نقض حقوق بشر "سال 89" رهانا. خبرگزاری حقوق بشر ایران- رهانا
١٢. تیشک تی‌ وی، بی‌بی‌سی، صدای آمریکا
١٣. کردوند: «پایگاه اطلاع رسانی خانواده کبودوند» و سایت سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان
١٤. سایت سحام نیوز، وابسطه‌ به‌ جنبش سبز، تحت عنوان: "هفته‌ی وحدت؛ اتحاد احزاب کرد با جنبش سبز"
١٥. دانشمند جاهل، مهدی خزعلی، سایت باران
١٦. اصل 12 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
١٧. اصل 23 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
١٨. اصل 13 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
١٩. حکم شفاهی قرائت‌ شده در 10 آوریل 1997 در شعبه‌ی یک دادگاه جنائی برلن، هنوز در برلن قاضی هست، ترور و دادگاه میکونوس، مهران پاینده‌، عباس خداقلی و حمید نوذری، چاپ دوم، نشر نیما، 1999/1379، اسن آلمان
٢٠. نشریه‌ کردی "میدیا" چاپ هولیر، پایتخت حکومت اقلیم کردستان عراق، شماره‌ 286

توضیح:
١. این نوشتە از کتابی تحت عنوان "چرا کردها بە جنبش سبز نپیوستند؟" تهیە شدە است کە اخیرا توسط رحیم رشیدی تدوین شدە است و قرار است کە در طول چند ماە ایندە و در چهارچوب پروژەای بە زبان‌های انگلیسی و فارسی چاپ و پخش شود.

٢. این مقالە برای "کنفرانس بین‌المللـی به منظور بررسی جنایات رژیم علیه بشریت" کە در تاریخ ١٥ اکتبر ٢٠١١، در شهر مانیز کشور آلمان برگزار شد، تهیە شدە است.

٣. نهاد و سازمان‌های زیر از حامیان برگزاری این کنفرانس بودند:

Linkswärts e.V.,Kontakte e.V.,Iranisches Kulturzentrum e.V., Action for Democracy&Human Rights in the Middle East , Jenny-Marx-Gesellschaft, Deutsche Friedensgesellschaft–Vereinigte Kriegsdienst-gegnerInnen (DFG-VK)

No comments: