Archive

Tuesday, August 27, 2013

گفتگوی رحیم رشیدی با صدیق بابایی در مورد دیروز، امروز و فردای ایران


عکس: صدیق بابایی

١. شما به ياد داريد که با فرمان جهاد خمينی در تاريخ ٢٨ مرداد ماه‌ ٥٨ عليه مردم کردستان، جنگی ناخواسته و ويرانگر بر کرد و کردستان تحميل شد. در آن مقطع زمانی مردم کردستان با سازماندهی نيروهای سياسی خود موفق شدند که‌ ظرف مدت کوتاهی در بيشتر شهرهای کردستان نيروهای حکومت مرکزی را عقب برانند، آيا اين امر خمينی را مجبور نمود که برای سازماندهی دوباره نيروهای مسلح، هيئتی را برای گفتگو و به عبارت درست‌تر خريد وقت به کردستان بفرستد
، مايلم بدانم دليل يا دلايل ارسال هيئتی برای مذاکره چه بودند، آيا دولت و روحانيت نيت و انديشه يگانه‌ای را نمايندگی می نمودند، و اگر نه تفاوتها در چه بود؟

بابایی: تاملی بر روش، عملکرد و سیاستهای اجرا شده‌ در طول سالهای بعد از فرمان حمله‌ بە کردستان، متعاقب دستور آتش بس و مذاکره‌ در باب حل مسائل سیاسی توسط آقای خمینی که‌ اکنون ‌ حدود ٣٣ سال از آن تاریخ میگذرد، حداقل گوشه‌های غیر قابل انکار از ورودی جدی تر در مسیر تلاشی فزونی یافته‌، قالب  یا تحمیل شده‌ تحت نام "ملت ایران"، بجای مانده‌ از سیستم حکومتی دورانهای قبل را نه‌ تنها درکردستان بلکه‌ در دیگر مجموعه‌های متفاوت نژادی ایران بهمراه‌ داشته‌ است.
مروری اجمالی بر فرمان آتش بس در کردستان، تعیین "هیئت ویژه‌ کردستان" و باز هم در فاصله‌ نه چندان زیاد زمانی، انصراف آقای خمینی از گفته‌ قبل خویش منوط بر حل "مسئله‌ کردستان از طریق گفتگو"، با توجه‌ بآنچه‌ در بالا گفته‌ شد، متاسفانه‌ حکایت تلخ بازتکرار روزهای  بمراتب وحشتناکتری را بازگو مینماید که‌ اینبار اگر گفته‌ها، نوشته‌ها و تهیه‌ تومارهای امضا شده‌ بر علیه‌ کمترین تفاهم دو حزب کردستانی را بآن بیفزاییم، پانورامای واضحتر این مصیبت قطعیتر بنظر میرسد.
مانطور که‌ مطلع هستید نقطه‌ شروع فرمان آقای خمینی علیه‌ مردم کردستان پاوه‌ بود. با توجه‌ بآنچه‌ اینجانب از اهالی پاوه‌ و فرمان مذکور حداقل مسیر زندگی بیشماری امثال اینجانب را دگرگون و بیست و چند سال اخیر را ناچار به‌ تحمل تبعید ناخواسته‌ و اجباری ساخته‌ است. آن زمان یکی از فعالین مدنی شهرمان بودم، بهمین دلیل ماجراهای اتفاقیه‌ را تا اندازه‌ای با کنجکاوی تحت نظر داشته‌ و هنگام درگیریهای اولیه‌ تا لحظات کوتاه‌ قبل از ورود نیروهای سکوبگر گسیل شده‌ از سراسر ایران بدین شهر در پاوه‌ شاهد شروع اولیه‌ و ماجراهای بعدی بوده‌ام.
اوایل تابستان ١٣٥٨ ورود اولین گروه‌ ارسالی از تهران بسر پرستی شخصی بنام زولفقاری که‌ متعاقبا "گروهی مسلح تحت فرماندهی کسی بنام اصغر وصالی را در پی داشت". [توصیح اینکه‌ همین آقای ذولفقاری بعدا بعنوان مسئول گارد حفاظت رئیس جمهور وقت، پس از فرار آقای بنی صدر دستگیر و اعدام شد].!؟
از آنجایی که‌ در نشستهای اولیه‌ برای من و بخشی دیگر بعنوان عضو شورای شهر کم کم هویدا شد هیئت اعزامی اهدافی مغایر از برداشت و تفکر کلی ما از انقلاب را  در رابطه‌ با حقوق اولیه‌ کردها تعقیب مینمودند.
هیئت بیشتر در پی یارگیری و سوق دادن اهالی بطرف اقتدار مرکز بدون توجه‌ اساسی و پاسخ عملی به‌ خواستهای تلنبار شده‌ مردم کردستان و عقب ماندگیهای حاصل از سیاست رژیم قبلی بودند.
تلاش کلی آنان استوار بر استقرار و مسلح کردن نیروهای وابسته‌ بە رژیم، جلب  افراد در پناه‌ تطمیع قشر بیکار و کم درآمد (بخصوص جوانان)، که‌ بیشترین آمار ممکن را شامل میشد، همسو با بهره‌ برداری از سیاست تفرقه‌ افکنی مابین اقشار بومی، سیاست مرسوم رژیم پیشین برای پر نمودن خلاء قدرتی حاصل از ساقط شدن رژیم قبلی بود.
از طرفی دیگر بسیاری از کردستانیان بخصوص نیروهای سیاسی، جوانان تحصیل کرده‌، افراد با تجربه‌ که‌ مصالح سیاسی را بر منافع فردی کوتاه‌ مدت ترجیح میدادند، تلاش بر بە ثمر رساندن اهداف اولیه‌ انقلاب [تامین حقوق و ازادیهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و...]، جلب توجه‌ مسئولین جدید ارسالی از تهران را در این راستا داشتند.
چنانکه‌ رویدادهای بعدی تایید مینماید شناخت ما از اهداف، تفکر و سیاست کلی سردمداران انقلاب در تهران بسیار اندک و بیشتر حاوی حسن نیت و اتکاء به‌ سخنان شفاهی در جلسات سخنرانی، مصاحبه‌ و میتینگها از راه‌ دور،  دور میزد. غافل از اینکه‌ چنین گفتار یا احتمالا، نوشتاری بر پایه‌ اغفال و نیرنگ با استفاده‌ از اعتقادات دینی شناخته‌ شده‌ به‌ "تقیه"‌ نه‌ باور به‌ حقوق دیگران استوار بوده‌ است!
باید اذعان داشت بخش امیدوار به‌ آینده‌ دمکراتیک و سرشار از رفاه‌ عمومی در شهر ما،  ابتدا با ناباوری سیر رویدادها را ملاحظه‌ و بیشتر مسولین ارسالی جدید از مرکز را ناصالح و فاقد دید مثبت خارج از تفکر مسئولین جدید کشور در مرکز میپنداشتند. بدین جهت محور کلی تلاشها در ابتدا کوشش به‌ اقناع، حضر از برخورد غیر سیاسی و در واقع جلوگیری از سوء استفاده‌های همیشگی توسل به‌ خشونت در منطقه‌ همانند آنچه‌ در زمان رژیم پیشین مشاهده‌ شده‌ بود استوار بود.
اینجا بایستی یادآوری شود، بعلت همجواری منطقه‌ با عراق همیشه‌ امکان سوء استفاده‌ خارجی نیز  توسط عوامل فرصت طلب، نوعی خود نمایی در گلالود نشان دادن و بزرگنمایی هدفمندانه‌ و وابسته‌ قلمداد کردن خواست مشروع کردستانیان به‌ دسیسه‌ خارجی در طول تاریخ بعنوان وسیله‌ تحریک ایرانیان بی اطلاع  از جانب هر دو طرف قابلیت بالای استفاده‌ تحریک افکار عمومی را علیه‌ مردم کردستان داشته‌ است. کما اینکه‌ این بار نیز از این حربه‌ زنگ زده‌ از جانب طرف ایرانی مورد استفاده‌ وسیع تبلیغاتی قرار گرفت.
در نهایت خارج از اراده‌ و توان بازدارندگی کردستان، خشونتی نوین در منطقه‌ علیرغم  بکارگیری کلیه‌ تلاشها، بنیاد گذار حکومت جدید دستور وحشتناک تاریخی خویش را در قالب جملاتی مملو از قهر و خشونت در٢٧ مرداد ١٣٥٨ و در پشتبند این فرمان روز بعد ٢٨ مرداد علیه‌ مردم آزادیخواه‌ کردستان و دیگر علاقه‌مندان در سراسر ایران صادر کردند، تا باصطلاح "یاغیان وابسته‌ به‌ بیگانه‌" را سرکوب  و کردستان را از تجزیه‌ رها!! و بە گفته‌ای "میخ اسلام را در سر زمین کفر فرو کوبند".
بصورتی که‌ تاریخ خونبار کردستان گواه‌ بر آنست اینبار نیز قهر و سرکوب بی محابای صادراتی از مرکز نتوانست هدفی را که‌ برنامه‌ ریزی شده‌ بود با موفقیت بپایان برساند.
ناچار در پی شکست وسیع و همه‌ جانبه‌ اولیه‌ در برابر مقاومت مردم کردستان، علیرغم کلیه‌ ترفندهای تبلیغاتی و سمپاشیهای گسترده‌ و سعی در اختلاف افکنی در صفوف کردستانیان و خواست تاریخی آنان پس از حدود سه‌ ماه،‌ اینبار توافق با آتش بس و موافقت حل مسله‌ توسط مفتی فتوای جهاد علیه‌ کردستانیان بظاهر از طریق گفتگو اعلام گردید.
عطف به‌ محتوای فرمان٢٧ و ٢٨ مرداد آقای خمینی و شدت و حدتی که‌ در جملات بکار گرفته‌ شده‌  آنهم توسط کسی که‌ خود را نایب امام و نماینده‌ خدا در روی زمین معرفی مینماید، نمیتوان فرمان دوم را منوط به‌ آتش بس بخصوص پس از شکستی که‌ تحمل و هضم آن بایستی بسیار سنگین بوده‌ باشد،
در قبال خواسته‌هایی که‌ با روحیات وی سازگاری نداشته‌ توام با اعتقاد تلقی نمود. آنهم در مقابل مردمی که‌ "یاغی و وابسته‌ به‌ بیگانه‌" قلمداد شده‌اند. 
لذا آقای خمینی از همان ابتدا در نشستی که‌ در این مورد با مسئولین هیئت ویژه‌ داشت ضمن ابراز نارضایتی از عملکرد آنان و اینکه‌ از همان اوایل میبایست قلمها را شکسته‌ و چوبه‌های اعدام را در خیابانها بپا میکردند، در مورد چگونگی مذاکره‌ با کردستانیان گفت: "ما بخاطر اینکه‌ انقلابی عمل نکردیم مقصریم... ما انقلاب را آنطور که‌ باید راه‌ نبردیم... من تذکر دادم و گفتم اگر بخواهید مذاکره‌ باید با موضع قدرت برید، اول باید ارتش و پاسداران آنها را محاط قرار بدهند بعد شما برید صحبت کنید مسامحه‌ شد". [٦/٨/١٣٥٨]
همان اوایل شروع باصطلاح مذاکره،‌ نیروهای رژیم سعی بر تقویت و تجهیز نفرات و استحکام مواضع لشکریان گسیل شده‌ بکردستان با امکانات تهاجمی گسترده‌تر داشتند.
 پادگان شهر نوسود که‌ صاحب این قلم آنزمان درآن شهر سکونت داشتم، همانند شهر پاوه‌ و بسیاری از دیگر شهرها فاقد ارتباط زمینی آزاد برای افراد مسلح وابسته‌ به‌ رژیم اسلامی پس از فرمان خمینی و شروع درگیریها بود. در واقع بیشتر راهای حد فاصل شهرها باضافه‌ نزدیک بە تمامی روستاهای مسکونی تحت کنترل نیروهای مردمی همسو با نیروهای سیاسی کورد بودند. قبول علاقمندانه‌ آتش بس از طرف مردم کردستان برای نیروهای در تنگنا قرار گرفته‌ رژیم که بخشی از اهداف‌ آن از سوی سران رژیم  برای برون رفت از چنین تنگنایی در نظر گرفته‌ شده‌ بود.
 بدین ترتیب، علیرغم مندرجات مورد توافق برای خوداری طرفین از دست زدن به‌ چنین نقل و انتقالاتی بلافاصله‌ از طرف نیروهای مسلح پنهان و آشکار از طریق زمین و هوا شروع شد.
در حد فاصل پاوه‌ بطرف نوسود نیروهای پیشمه‌رگ کردستان پس از کنترول آمبولانس متعلق به‌ نیروهای رژیم متوجه‌ سلاح هایی از قبیل تفنگ ١٠٦ میلیمتری شدند که‌ بمقصد پادگان نوسود در حرکت بود.
در حالی که‌ کشتار، زندان و اعمال فشار سنگین از آنجمله‌ تحریم دست یابی به‌ مایحتاج اولیه‌ زندگی روستاییان که ‌در مواردی سبب تخلیه‌ تعدادی از دهات کردستان از سکنه‌ را باعث شده‌ بود، گلوی مردم را بیش از پیش میفشرد. البته‌ بعدا در اثر گسترش دوباره‌ جنگ بر شدت و حدت موارد افزوده‌ گشت.
سخنان آقای بازرگان نخست وزیر انتخابی ولی فقیه‌ در استادیوم ورزشی اصفهان ٣/٨/١٣٥٨ بدین مضمون: "كردستان در نظر مردم جهان و داخل مملكت با خواندن صفحات روزنامهها بيشتر به صورت يك استان و يك منطقه جنگ و ستيز و دعوا درآمده در حالی كه چنين چيزی نيست و آنچه اين منطقه نياز دارد و ما حفظ كردهايم، اين است كه هنوز برادران كرد ما لمس نكردهاند و باور ندارند اينكه امام و دولت و رهبران ديگر همواره دم از برادری و وحدت و عدم كدورت میزنند".!!
گفته‌ فوق   نشانگر بی اهمیت وانمود کردن کشتار مردم کرد تا حد ضروری بودن این کشتار و اینکه‌ کردستان میبایست  آنرا حمل بر برادری و عدم کدورت باور کنند!! انگار کشتار مردم کردستان بزعم اقای بازرگان و امامش در خدمت وحدت و برادری نوع صادراتی آنان است!
آقای بازرگان در بخشی دیگر از سخنانش در تایید گفتارفوق میگوید: "پيروزی محال است تحقق پيدا كند مگر آنكه دو مطلب را مورد توجه قرار بدهيم كه يكی از آنها جهاد است و مجاهدت در راه حق و رسيدن به مقصود در اين راه بايد جهاد تا سر حد شهادت وجود داشته‌ باشد".
استادیوم ورزشی اصفهان ٣/٨/١٣٥٨ بازرگان. 
گفته‌های آقای بازرگان بنحوی حامی این پیام برای کردستانیان است که‌ بهوش باشند با جهادگرانی تا سرحد شهید شدن مواجه‌اند، همانطور که‌ در ادامه‌ سیاستهای رژیم اسلامی چنان عملکردی علیه‌ مردم کردستان تا کنون سیاست رسمی است، و این خود نشانگر آنست حاکمیت مرکزی در بر خورد با خواست ملت کرد همانند برخورد با کشوری بیگانه‌ و متخاصم عمل کرده‌ و آنان را دشمن میپندارد. نقل است در ابتدای گفتگوی هیئت ویژه‌ کردستان که‌ اصرار رهبران کرد در نامگذاری [هیئت حسن نیت] بود ولی مورد موافقت قرار نگرفت!! آقای صباغیان با الهام از گفته‌های آقای خمینی بطرف مقابل دکتر قاسملو میگوید: "فکر نکنید ما ضعیف هستیم ما از موضع قدرت با شما برخورد میکنیم". دکتر در برابر چنین گفته‌ای با کمال تعجب جواب میدهد، "برای ما مایه‌ تاسف است که‌ شما ما را دشمن و مانند کشوری بیگانه‌ طرف خطاب قرار میدهید"!. بلا فاصله‌ آقای فروهر با شنیدن اعتراض قاسملو گفته‌ ایشانرا  با رد اظهارات صباغیان تایید و عطف به‌ باورهای پان ایرانیستی خویش بر ایرانی بودن کردستان تاکید میکند.
شخصیتهای تعیین شده‌ در هیئت ویژه‌ برای کردستان پس از صدور فرمان آتش بس بجای جدیت در چاره‌ یابی مسالمت آمیز مسئله‌  با مسئولین ذیصلاح و یافتن راه‌ حل مرضی الطرفین پس از مدت کوتاهی سفر به‌ شهرهای کردستان را برای دیدار با مردم عادی و قدم زدن و چایی نوشیدن در قهوه‌خانه‌ها به‌ بهانه‌ پرسش از مردم تحت نام مذاکره‌ نمودند!!؟
هنگامیکه‌ در یکی از این سفرها آقای (ن ر) از شهر پاوه‌ که‌ خود از همکاران رژیم هنگام صدور فرمان خمینی بکردستان شناخته‌ شده‌ بود و از آینده‌ خود در صورت حل مسالمت آمیز مسئله‌ هراس داشت آقای فروهر را هنگام قدم زدن در این شهر مورد سئوالی بدین مضمون قرار میدهد که‌" جمهوری اسلامی مارا در مقابل مردم و همسهریان خود قرار داد و حالا با آنان در حال مذاکره‌ و جویای راه‌ حل است ، تکلیف ما که‌ با رژیم همکاری کرده‌ و اکنون امنیت نا مطمئنی خواهیم داشت چه‌ خواهد بود؟". آقای فروهر در جواب نامبرده‌ میگویند: "جای هیچگونه‌ نگرانی نیست ما آنها (مدافعین حقوق ملی) را بازی میدهیم". 
توجه‌ به‌ متن اطلاعیه‌ دولت بازرگان در باره‌ اختیارات و اهداف هیئت ویژه‌ کردستان جای هر گونه‌ شک و تردیدی را باقی نمیگذارد که‌ گفته‌های آقای فروهر در جواب (ن ر) برای بازیچه‌ قرار دادن و سرگرم کردن مردم و خواستهایشان اظهار داشته‌ است ممکن است خارج از فایده‌ نباشد. در اطلاعیه‌ دولت که‌ ذیلا' آمده‌ است از خواست سیاسی مردم کردستان هیچگونه‌ صحبتی بمیان نیامده‌ و تنها به‌ اختیاراتی از قبیل امور عمرانی، فرهنگی و نظامی و رفاهی اشاره‌ شده‌ است که‌ آنهم امروز بعد از 33 سال از گذشت آن تاریخ میبینیم فرهنگ و رفاه‌ مردم کرد در سایه‌ عدل الهی ولایت فقیه‌ بچه‌ درجه‌ ای از تعالی ارتقاء داده‌ شده‌. البته‌ بعد نظامی آن را  باید اذعان داشت برای سرکوب بیشتر  کردستان را مورد عایت کافی قرار داده‌ اند.
 اطلاعيه دولت درباره تشكيل هيئت ويژه كردستان
نظر به عنايتی كه همواره رهبری عاليقدر انقلاب و هيات دولت نسبت به استانهای محروم شده كشور از جمله مناطق مرزی و كردنشين داشتهاند و میخواهند مسايل و مشكلات آن مناطق را با حداكثر سرعت و سهولت، حل و فصل نمايند، هيات وزيران تصويب نمود اختيارات خود را در آنچه مربوط به امور عمرانی، فرهنگی، نظامی و رفاهی و بودجهای مربوط به استانهای كردنشين میشود به يك هيئت چهارنفری متشكل از آقايان هاشم صباغيان وزير كشور، داريوش فروهر وزير مشاور، مهندس عزت الله سحابی وزيرمشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه تفويض نمايد. اين هيات و نمايندگان تام الاختيارند. آنها از طرف خود و ساير آقايان وزيران وكالت دارند در حل مسايل اداری و مشكلات مختلف منطقه و اتخاذ و تصميم و ابلاغ دستورهای لازم اقدام نمايند. (كيهان٥/٨/١٣٥٨).
آقای صباغیان در پاسخ استنباط  ایشان از خود موختاری درخواستی کردستان چیست؟ بصورت ذیل پاسخ میدهند: "ما حرفی كه در قانون اساسی قديم و جديد و طرح و راههای شهر، استان، روستا، مطرح شده قبول داريم كه طبعاً اين شوراها يك مقدار زيای اختيارات محلی در زمينههای آموزش و پرورش، بهداشت و فرهنگ منطقه خواهند داشت و خيلی از كارهای اقتصادی كه به ناحيه و محل مربوط میشود اين شوراها صاحب اختيارند كه در اينگونه مسايل حتی مقررات و قانون وضع كنند و اجرا نمايند. صباغیان ٣/٨/٥٨
عمق بی اعتقادی و بی برنامگی دولت و رژیم اسلامی در گفته‌ دیگری تایید میشود که‌ آقای صباغیان سخن از پیشنهاد اجرا شده‌ آقای بازرگان بمیان میآورد تا بموازات هیئت دولت هیئتهای حسن نیت بیشتری از نقاط مختلف ایران بکردستان اعزام شوند!!؟؟
هنگامی که‌ صلاحیت وزیران دولت برای حل مسائل سیاسی تاریخی ملتی که‌ تا کنون قربانیانی بالاتر از ده‌ها هزار نفر تا آنزمان از خود بجای گذاشته‌ است با محتوایی که‌ در بالا و در چهار چوب بهداشت و امور عمرانی و... قابل نگرش است، باید چه‌ تصوری از اعزام همزمان دیگر هیئت ها آنهم با ابهام بیشتری که‌ در اختیارات آنان مشهود است غیراز رجوع دوباره‌ بگفته‌ آقای فروهر در جواب فریب خورده‌ی وحشت زده‌ از امنیت خویش (بازی دادن مردم کرد) نمیتوان تصور کرد.
[گفته‌ آقای صباغیان]
آقای صباغيان افزود: "تصميم گرفته شد هياتهای حسن نيت بيشتری برای محبوبيت مردم كردستان از نقاط مختلف ايران به آنجا اعزام بشوند.
و اين امر از سوی آقای مهندس بازرگان نخستوزير پيشنهاد شد كه مورد تائيد و تصويب رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفت".
عطف به‌ مستندات ذکر شده‌  و آنچه‌ که‌ آقای خمینی در رابطه‌ با پیام آشتی گفتند (اول آنهارا محاصره‌ کنید...) سوءنیت و بی اعتقادی رهبران جمهوری اسلامی اعم از دولتی و روحانی در قبال حل مسئله‌ ملی در کردستان و احترام بحقوق دیگر ملیتها جای ابهامی باقی نمی گذارد.
طی مدت ٣٣ سالی که‌ جمهوری اسلامی در راس امور قرار گرفته‌ است همان اندازه‌ که‌ کار گذاران اسلامی در اجرای ناچێز قوانین مصوبه‌ خویش در قانون اساسی خود تحت نام اصول ١٥ و ١٩ همت بخرج داده‌ اند خود گویای اعتقاد آنان در حل دیگر مسائل اساسی میباشد.
جای تعجب نخواهد بود هنگامی که‌ نمایندگان خدا در تهران! بدان صورت که‌ آمار ترورو قتل عام کردستانیان نشان میدهد، دیگر مدعیان هم کیش و نژاد آنان در خارج از کشور نیز همسو برای عقب نیافتادن از وطنپرستان داخلی خویش طلب توبه‌ و استغفار از بارگاه‌ خونریزان تهران را بعلت عدم همسویی کامل داد همکار و مستقیم در کشتار کردها بدون کمترین تاملی بصورت فردی و جمعی  باطلاع عموم برسانند.!! [عطف به‌ اظهارات نخبگان اپوزسیون سراسری در اوروپا و آمریکا، پس از عقد قرارداد همکاری فیمابین دو حزب کردستان، دمکرات و کوملە].


٢. در آن زمان تنها مليتی که به‌ طور مشخص و سازمان يافته‌ خواستار دستيابی به حقوق سياسی خود شده بود ملت کرد بود، با اينحال حکومت مرکزي نتوانست مردم کردستان را انگونه‌ که‌ خواستار بود سرکوب کند. اما اکنون ساير مليت‌هاي ايران هم همانند کردها خواستار دستيابی به حقوق سياسی خود هستند، به‌ نظر حضرت عالی دليل اساسی گسترش سريع اين خواسته‌ها از طرف تمامی مليت‌های ايران، چيست. قبلا خودمختاری يک خواست ديرينه مردم کردستان بوده است، امروز اما به نظر می‌ايد که‌ فدراليزم خواست عمومی مليتهای ايرانی باشد، آيا شما اين فرايند را نتيجه يک دادخواهی برحق و اگاهانه، يا پديده‌ای مداخله‌ گرايانه‌ ميپنداريد؟


بابایی: باید گفت در اوان قدرت گیری یا جابجایی حاکمیت در ایران همانطور که‌ قبلا اشاره‌ شد، با توجه‌ به‌ اظهاراتی در گفته‌های اقای خمینی وآن وعده‌ و وعیدهایی در ارتباط با رفاه‌ جامعه‌، برابری حقوق و رفع ستمهای اعمال شده‌ تاریخی شاهان بە مردم داده‌ شد، نوعی خوش باوری در اذهان عمومی پدید آمد.
کردستان  با توجه‌ به‌ تجربه‌ غنی گذشته‌ در پیو‌ند با حاکمیتهای قبلی از هر قماشی چه‌ بعنوان معتقد دینی و چه‌ متکی به‌ قدرت حکومتی کمتر میتوانست به‌ چنان گفته‌های بدون پشتوانه‌ عملی و نشانه‌ ملموس مبنی بر گشودن حلقه‌های زنجیر ستم تاریخی خوشبین باشد.
سردمداران جدید قدرت مرکزی در برابر هرگونه‌ خواست تاریخی مردم کردستان برای گشودن فصلی نوین و سهیم گردانیدن این خطه‌ محروم از لحاظ خود مدیریتی تا حد مجاز بودن در ایفای نقش و سهم مدیریت کلان کشور که‌ قاعدتا میبایست سهم همگی در این مهم محفوظ باشد، بشدت مقاومت و در اصل دنبال فرصت برای تثبیت حتی ابعاد شدیدتر همان سیستمی بودند که‌ قبلا در کردستان بر پایه‌ ستمکاری معمول بوده‌ است!
سیر رویدادها و روشهای بکار گرفته‌ شده‌ رهبران جمهوری اسلامی اعم از معمم و غیره‌ نشان از واقعیتی دردناک دارد که‌ متاسفانه‌ نه‌ طرفهای مجری و نه‌ اقشار و دیگر لایه‌های تشکیل دهنده‌ این نیروی سرکوبگر و حتی افکار عمومی وابسته‌ از نظر مذهبی و ملیتی حاضر به‌ درک زیانبار بودن آن نشده‌ اند، برعکس کلیه‌ تلاشها بر دامن زدن و وسعت بخشدن شکاف در درون جوامع موجود با هدف بهرە برداری و تعمیق کامل سرکوب خواسته‌های تاریخی بوده‌ است.
آقای صباغیان وزیر مشاور دولت موقت و عضو اصلی "هیئت ویژه‌ کردستان" میگوید: "آنان بدنبال یارگیری و در واقع پشتیبانان جمهوری اسلامی در میان صفوف کردستانیان بوده‌اند تا بدین طریق بتوانند ریشه‌های جمهوری اسلامی را در این منطقه‌ تثبیت نمایند. بگفته‌ نامبرده‌ در کردستان، بر خلاف خوزستان، که‌ اشخاصی از قبیل تیمسار مدنی یا در آذربایجان و جاهای دیگر مراجع و مهره‌های قابل اتکایی داشه‌اند موجود نبوده‌، بهمین جهت صرفنظر از لزوم پشتیبانی و جلب توجه‌ آقای احمد مفتی زاده‌ ارزیابی وضعیت دیگر رهبران دینی بخصوص امامان جمعه‌ و اقشار مشابه‌، برای بە کنترل در آوردن در این راستا ضروری بنظر میرسد.
در واقع بجای جستجوی علل و انگیزه‌ نارضایتی عمومی و چاره‌یابی ریشه‌های نفاق بیشتر توان تهران و قم روی هدف چند قطبی کردن جامعه‌ کردستان، جلب و تطمیع عده‌ای بر علیه‌ عده‌ای دیگر و قرار دادن کردها در نهایت بمنظور تضعیف آنان در برابر هم و استقرار مجدد قدرت مرکزی غافل از آنچه‌ در طول تاریخ حداقل یکصد ساله‌ اخیر در نادیده‌ گرفتن مطالبات آنان بعمل آمده‌ است.
هر چند در مدت زمان نه‌ چندان پایدار و طولانی نقشه‌ جمهوری اسلامی تا اندازه‌ای موفق و موجب چند دستگی در صفوف کردها تا حد برخورد مسلحانه ‌توام با پشتیبانی کامل نیروهای مرکزی [در باب تشویق آقای مفتی زاده‌] منجر میشود، ولی ماهیت فریبکارانه‌ و دفع الوقت تزویر آمیز جمهوری اسلامی که‌ توان تحمل کوتاه‌ مدت قربانیان خویش را هم ندارد، در نهایت سبب دستگیری و زندانی شدن آقای مفتی زاده‌ و بقولی مسموم کردن وی و سر انجام مرگ نامرده‌ پس از مدتی کوتاه از زندان دراز مدت بردران مسلمان ولایت فقیهی میشود!!
اکنون حتی  فرزندان آنانی  که‌ در نتیجه‌ همسویی با جمهوری اسلامی در صفوف یاران آقای مفتی زاده‌ همراه‌ پاسداران تهران در اثر درگیری با هموطنان کرد خود قربانی شده‌اند در زمره‌ افراد ناراضی و منتقد و مخالف جمهوری اسلامی بوده‌ و بخشی از آنان نیز در زندان یا تحت تعقیب این رژیم میباشند. در این باره‌ آقای جلالی زاده‌ نماینده‌ پیشین کردستان در مجلس اسلامی را برای نمونه‌ میتوان نام برد.
آقای اوجلان از رهبران شناخته‌ شده‌ کرد در مانیفست تمدن دمکراتیک میگوید: "آنانکه‌ نتوانند موجودیت خود را نشان دهند از داشتن آزادی محرومند".
شرق کردستان با انتخاب مسیر عدم تسلیم و گردن نهادن به‌ آنچه‌ میتوانست وحشتناکتر از گذشته‌ باشد در واقع هدفی را که‌ از جانب جمهوری اسلامی برهبری آقای خمینی بعنوان تهدید و اقدامی جدی در راستای امحاء خود میدید، نقش بر آب و گذشته‌ از تحمل زیانهای سنگین جانی و مالی با علم و آگاهی از اینکه‌ طرف مهاجم از هر لحاظ  قوی و نیرومندتر است ایستادگی قهرمانانه‌ و در عین حال آموزنده‌ای را از خود بروز داد. نتیجه‌ این یورش شکست اولیه‌ برنامه‌های نابود کننده‌ کردستان و بفراموش سپرده‌ شدن مطابات دیرزمان این ملت بود. هر چند نیروهای کرد پس از خنثی نمودن اهداف چنین تهاجمی بموفقیت نسبی در بقای خویش و بعقب راندن یورشگران نائل شدند، اما تهران و قم [دولت و روحانیت] بصورتی نوین مبادرت به‌ تهاجمی دیگر علیه‌ فرهنگ، زبان و اعتقادات دینی گوناگون مردم کرد را سازماندهی کرده‌ و در غیاب نیروهای مدافع آنان بصورت مسلحانه‌ شبیه‌ سالهای ١٣٥٨ تا ١٣٦٨ (دهه‌ اول انقلاب)، برنامه‌ریزی و نتایج بسیار منفی حداقل از جهات فرهنگی و... بجای گذاشته‌ است. البته‌ این وضع هنوز هم توام با شدت بخشیدن به‌ کشتار مردم بی دفاع ، زندان و تحمیل محرومیت بیشتر بر آنان  ادامه‌ داده‌ میشود.
رژیم اسلامی با توسل به‌ عوامفریبی طی تبلیگات گسترده‌ ضمن استفاده‌ از کلیه‌ امکانات از قبیل رادیو، تلوزیون، روزنامه‌ و هر وسیله‌ دیگر در دسترس در سالهای اول انقلاب، توانسته‌ بود صدای کردها و آنچه‌ بر آنها طی حملات گسترده‌ روا داشته‌ میشد در ابعاد چشمگیری پرده‌ پوشی  ویا وارونه‌ جلوه‌ داده‌ شود!
با گذشت زمان، مخصوصا بدنبال پایان یافتن جنگ ایران و عراق که‌ در بسیاری جهات تهران خود مسبب و ادامه‌ دهنده‌ آن بود، بمرور زمان میدان توجیه‌ کم کاری و برد تهمت بستنها و اینکه‌ "عوامل عقب افتادگی و و اجرا نشدن قول و قرارهای داده‌ شده‌ در جهت رفا و آسایش عمومی تجاوازات خارجی و یا ناامنی های داخلی توست ضد انقلاب بوده‌ است" از رونق افتاده‌ و در واقع برای اقشار وسیعی از آحاد مردم (خودی) و سایر ملیتها دیگر محل کمتری از اعتماد بگفته‌های رهبران سیاسی و دینی باقی گذاشت.
البته‌ نقش گسترش فساد اقتصادی و اجتماعی و دیگر موارد نیز خود عامل موثر دیگری بر توسعه‌ سلب اعتماد مردم شد. بر همین اساس طرح علنی پیگیرانه‌ خواسته‌های مردم صریحتر و فشار بر مهره‌های اجرایی بیشتر گردید.
با توجه‌ باینکه‌ آیت الله‌های در قدرت  نه‌ باور و نه‌ هدف پاسخ به‌ در خواستهای تلنبار شده‌ مردم را نداشتند، اینبار مبادرت به‌ ایجاد جو ترس و خفقان و وحشت توام با کشتار و فزونی شمار زندانها مرزهای کردستان را بسوی دیگر نقاط در نوردید.
تا جائیکه‌ در خوزستان شروع خشونت کم سابقه‌ای در بر خورد با اعراب این خطه‌ را همراه‌ با بکارگیری اتهامات شناخته‌ شده‌ای که‌ قبلا در پیوند با مردم کردستان بیان میکردند برابر خواستاران رعایت حقوق انسانی بکار گرفتند.
از طرفی دیگر اپوزسیون نارازی داخلی بخصوص احزاب وابسته‌ به‌ تفکر مرکزگرا و بیشتر از طیف کم و بیش همسو با سیاست های آقای خمینی در رابطه‌ با آنچه‌ سیاست "ضد امپریالیستی" نامیده‌ شده‌ ابتدا با ملایمت و پس از تثبیت پایه‌های قدرت کم کم شروع به‌ تصفیه‌ آنان نیز نمودند.
نکته‌ قابل یاد آوری برای آندسته‌ کردستان را متهم به‌ تندروی و متوسل شدن بدفاع مسلحانه‌ میکردند ذکر این واقعیت است، مگر نه‌ اینکه‌ حزب توده‌ و چریکهای اکثریت با رهنمود رهبری خود را همسو با سیاست رژیم و در واقع بدون قید و شرط تسلیم هیأت حاکمه‌ کردند؟!
پس انگیزه‌ زندانی شدن و حتی اعدام تعدای از اعضا‌ی آنان به‌ چه‌ علت صورت میگیرد؟ رژیم جمهوری اسلامی تا بدان حد از دست زدن و محدود کردن اقتدار حکومتی در دست معدودی از مهره‌های شناخته‌ شده‌ پیش رفت که‌ شخصیتهای همراه‌ و همفکر خود حتی اعصای اولی دولت موقت را از دم تیغ قهرآمیز خویش محفوظ نداشت. نمونه‌هایی امثال آقایان طباطبایی و فروهر و مثله‌ کردنهای آنسان علاوه‌ بر زندانی کردن دیگر اعضا از قبیل صباغیان حتی نخست وزیر موسوی، و آقای کروبی رایس پیشین مجلس تا پسر و دختر رفسنجانی و شاید فردا آحمدی نژاد طی طریق نموده‌ است.
بدین صورت بروز هر گونه‌ صدای ناموزون و خارج از چهار چوب ارگانهای قدرت طلب مخوفتر  سالهای گذشته‌ بترتیب اولویت در گلو خفه‌ و عاملین نا سازگار از سر راه‌ بر داشته‌ شده‌ اند.
رژیم اپوزسیون را بعد از آنکه‌ از شکل و شمایل مرسوم و معمول خویش بکلی عاری ساخت در وضع و حالی اینچنین بنا به‌ اقتضای مسلحت و در شکل فرمالیته‌ نوعی دیگر از مخالفت در داخل و در سطح بلند پایه‌ترین مقامات میدان ظهور یافت که‌ میشود آنرا پدیده‌ای نوین در تاریخ اپوزسیون حاکمیت ده‌هه‌های زیر دانست.
بعنوان نمونه‌ نزاع شخصیتهای در قدرت از قبیل ریاست جمهوری و روئسای دیگر قوا و کشمکشهای درون قدرتی بطور روزانه‌ تعجب هر ناظری بر اوضاع داخلی حکومت اسلامی را بر انگیخته‌ است. اکنون مخالفت در بالاترین سطح و ارگانها کاملا تحت کنترل میباشد. جدا از اینکه‌ بطور مداوم افکار عمومی  ایرانیان را بدون هیچ دستاوردی بخود مشغول نموده‌ است.
وابستگان به‌ قدرت طلبی بی محابا و مطلق برای نوازش و اعلام همسویی حاکمان فعلی در بعصی از پستهای کلیدی از طیفهای گوناگون در خارچ نیز چنان تحت تاثیر سیاست مخرب حاکمان دینی در بحاشیه‌ راندن ملتهای مدافع حقوق خویش قرار گرفته‌اند دیگر گذشته‌ و ادعاهای خود را در پیوند با "احترام به‌ برابری و تامین حق تعیین سرنوشت بقول آنان تا سر حد جدایی" بکلی بفراموشی سپرده‌ و برای جبران و برخورد با گذشته‌ انسان دوستانه‌ خویش با طلاب استغفار و کرنش به‌ بارگاه‌ جانیان حاکم در واقع کمترین دریچه‌ امید برای رسیدن به‌ آمال انسانی و همزیستی و چاره‌ جویی مشترک در مجموحه‌ای بنام ایران را به‌ صفر نزدیکتر کرده‌ اند.




٣. آيا فکر می‌کنيد در يک شرايط پيش بين نشده و سقوط حکومت مرکزی در تهران، می‌توان اميدوار بود که حکومت مرکزی _ البته اگر چنان حکومتی اصولا تشکيل شود قبل از فروپاشی شيرازه دولت کنونی _ همزمان در تمامی شش منطقه مختلف ايران که اقليت‌های غير فارس زندگی می کنند بر اوضاع مسلط شود، شما به‌ طور مشخص برای نيل به‌ اين هدف چه‌ راه‌ کارهايی پيشنهاد می‌کنيد، آيا توفق و سيطره تمرکزخواهی سياسی پس از فروپاشی اين نظام با شرايطی که بر اگاهی مليت‌ها حاکم است امکان پذير خواهد بود، و آيا ميتواند اين فرايند راه دمکراسی و دستيابی به‌ يک دولت دمکراتيک را هموار نمايد؟

بابایی: قبلا با عنایت به‌ تغییر و دگر گونیهای اجتماعی و اقتصادی در جوار پیشرفتهای علمی و صنعتی که‌ روزانه‌ در جریان است باید این اصل را پذیرفت مناطق خاورمیانه‌ نیز در این رهگذر نخواهند توانست بی تاثیر از این وضعیت بدور بمانند.
محققین و آگاهان وضع منطقه‌ بکرات تاکید داشته‌ اند مناسبات حاکمیتها در مناط و سیستمهای اداری مربوط به‌ گذشته‌ آنها دیگر چندان کارآیی و توان مقاومت در برابر خواست تغییر و نگرش نوین جوامع این سامان را نداشته‌ و چنانجه‌ خود حاکمیت ها داوطلبانه‌ در این راستا گشایش، رفرم یا تعدیلی مناسب در شیوه‌ اداره‌ سیاسی قدرت بعمل نیاورند با عكسالعمل مردم و طب نمونه‌های پیش رو با خشونت غیر قابل کنترل مواجه‌ خواهند گشت.
خیزشهای پشت سرهم مردمی در کشورهای همجوار که‌ گاها از عمق و سابقه‌ چندان پر دامنه‌ای مانند آنجه‌ سالهای متمادی و دراز مدتی در ایران و بخصوص کردستان وجود داشته‌ است بطور کلی پیام و لزوم عطف توجه‌ خاص خویش را میطلبد.
در کشورهایی که‌ ضرف مدت دو تا سه‌ سال اخیر علل خصوص شاهد قیام حق طلبانه‌ مردمی در آنها بوده‌ایم با آگاهی از بافت اجتماعی و ترکیب ملیتی و سابقه‌ برخورد حکومتگرانشان در بکار گیری وسعت خشونت ممتد از چنان زمینه‌ای که‌ در ایران به‌ سبب اختلافات نژادی، زبانی، جغرافیایی موجود است برخوردار نبوده‌ اند.
وجه‌ تمایز بسیاری که‌ در مقایسه‌ با بافت این جوامع (کشورهای عربی) در ایران موجود است میتواند بعد قضایا را آنطور که‌ نخبگان در راس حاکمیت و بموازات عملکرد آنان دیگر شخصیتها و احزاب اپوزسیون سراسری در گسترش و غیر قابل کنترل نمودن گسستهای پیشبینی نشده‌ سوق میدهند زیانبار و برگشت ناپذیر گرداند.
تفکرات بجای مانده‌ از نوع اداره‌ سیاسی حکومت های قبلی و خود محور بینیهای دینی و نژادی مرکز گراهای انعطاف ناپذیر که‌ خود را ولی وقیم در تعیین حد و حدود آزادیهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و غیره‌ قرار داده‌اند ایران را تبدیل به‌ کوره‌ای جوشان در بطن خویش نموده‌ که‌ هر آن فوران کنترل ناپذیرش در هر نقطه‌ و سرایت سریع  به‌ دیگر نقاط محتمل و غیر قابل انکار است.
تقدس های خود ساخته‌ و بی پایه‌ و اساس مجموعه‌ای غرق شده‌ در علایقی مربوط به‌ دورانهای پیشین و سعی در قبولاندن اجباری آن بدیگران همان اندازه‌ کارساز و امکان پذیر است که‌ تفاهم اعراب همنژاد و هم زبان با باورهای مذهبی متفاوت در عراق.
خوشبینی بی پایه‌ و اساسی بیش نخواهد بود در وضعیتی بسیار متنوعتر از نظر ترکیب نژادی، زبانی آنهم با سابقه‌ رجال مرکزگرا در برخورد با دیگران و این انتظار ملت های کاملا متمایز از لحاظ فرهنگ و زبان و علائق زیستی باز هم آماده‌ گردن نهادن به‌ قبول قیم و حاکمانی بسبک امروز جمهوری اسلامی یا دیروز شاهنشاهی بر زندگی و مناطق زیستی خویش شوند.
آنچه‌ در این رهگذر با هدف اجتناب از هم پاشیدگی کامل همبستگی اجباری موجود میتواند پروسه‌ همزیستی مسالمت آمیز را عمق بخشیده‌ از تلاشی این نیمبند لرزان که‌ تنها با اتکاء به‌ زور سر پا ایستاده‌ است، عمق و داوام بخشد قبول واقیتهای موجود و کوشش بر التیام زخمهای عمیقی است که‌ طی سالیان متوالی بر دیگر ملتهای ایران روا داشته‌ شده‌ است.
متاسفانه‌ رسیدن به‌ این مهم حد اقل در پرتو اظهارات، نوشته‌، امضای تومارهای دسته‌جمعی مدافعان در واقع از ازهم پاشیدن (نه‌ استحکام و تفاهم)، ایران فعلی همگام با سیاست مسئولین جمهوری اسلامی بوده‌ و چنانچه‌ وضع بدین منوال طی طریق نماید دفع نه‌ جذب دیگران بسوی جدایی بیشتر سرعت خواهد گرفت.
نتیجه‌ و برایند ادامه‌کاری  چنین سیاستی بحرانی و خون آلودتر شدن زندگی روزانه‌ مردم، سقوط ایران در منجلاب عمیقتر عقب افتادگی از جامعه‌ جهانی و دامنگیر شدن مردم در فقر و فلاکت و ایجاد شکافهای بازهم عمیقتر در مناسبات انسانی و همزیستی در یک مجموعه‌ خواهد بود.


٤.  شما حتما اطلاع داريد که ستم ملی و بی حقوقی صرف، بخشی از افراد و نيروهای مربوط به‌ مليت‌های ايران را به سوی استقلال، يا انگونه‌ که‌ بيشتر در مورد ان بحث می شود، (افکار استقلال‌ طلبانه) سوق داده است و برخی از افراد و نيروهای آنها بطور مشخص‌تر خواهان تشکيل دولت‌های مستقل خود در چهارچوب مناطق جغرافيايی خويش هستند. برای نمونه اگر به اطلاعيه‌ها و بيانيه‌های جندالله بلوچستان توجه کرده باشيد، ملاحظه‌ کرده‌ايد که به‌ ادبيات اين بيانيه‌ها "اشغالگران فارس" بايد از سرزمين بلوچستان بيرون رانده شوند؛ گروهی که توانسته است هزاران جوان بلوچ را سازماندهی و متشکل نمايد و يا اينکه در تبريز و شهرهای آذربايجان ديديم که به چه شيوه‌ای کتابهای فارسی را اتش زدند و خواستار پايان دادن به گفته آنان سيطره زبان فارسی بر "آذربايجان ـ جنوبی" شدند. در جنوب شرقی ايران و مناطق عرب نشين نيز به همين شيوه. آيا شما به عنوان يکی از شخصيت‌های سياسی و با تجربه‌ ايرانی، و آشنا با‌ مسائل و مشکلات کشور، راهکاری عملی برای نزديکتر شدن اين مليت‌ها به همديگر و اتحاد واقعی آنان در نظر داريد؟ به نظر شما برای احتراز از چنين اتفاقی چه تدابيری بايد انديشيد؟

بابایی: پدیده‌های اجتماعی بصورتی تابعی از همدیگر و ریشه‌های تنیده‌ در هم دارند. اگر شما با اطمینان بتوانید تاکید نمایید که‌ فرمانبری و اطاعت فرزندان در دو تا سه‌ دهه‌ اخیر با چند دهه‌ قبل از والدین یکسان است آنوقت این مهم را که‌ امروزه‌  جامعه‌ در بعد وسیعتر با آن مواجه‌ شده‌ است، قابل جمعبندی خواهیم دید. باید اذعان داشت آحاد جامعە بخصوص در کشورهای در حال  رشد و عقب افتاده‌ در حال گزار بطرف خود باوری و استقلال فکری هستند، این مهم در بعد وسیعتر شروع به‌ بازبینی گذشته‌ و روشهای جاری در ارتباط با اینده‌ خویش و رقم زدن سرنوشتی  متمایز با آنچه‌ تاکنون بر آنان روا داشته‌ شده‌ است میباشد. البته‌ همگی واقفیم که‌ اسباب اولیه‌ و دینامیزم این حرکت بی ارتباط با پیشرفت اجتماعی جوامع نمیباشد. حاکمیتها بایستی بمثابه‌ مسئولینی که‌ وظیفه‌ پاسخ گویی در برابر آحاد جامعه‌ و خواستهای مشروع آنان با توجه‌ به‌ تغییرات و جهش های رشد فکری علمی و جایگزینی ایدئالها در پیش است متوجه‌ شده‌ باشند، دوام ‌ شیوه‌های اداری و حکمرانی و تسلط بر‌ جامعه‌  بروال تا کنونی آن بسر آمده‌ و اداره‌ جوامع امروزی  نیازمند پایه‌ ریزی طرحی منطبق با زمان خویش است. در غیر اینصورت عصیانی شبیه‌ آنچه‌ دیگر کشورهای منطقه‌ را فرا گرفته‌ است در مقیاسی وسیع و تبعات گسترده‌ فراروی آنان خواهد بود.
در مقایسه‌ای ساده‌ با مرور دوباره‌ خواست مردم کردستان و دیگر ملیتها در اوایل انقلاب (سالهای اول دهه‌ی١٩٨٠)، میشود نتیجه‌ گرفت ان زمان مردم کرد و احزاب سیاسی کردستان با حد اقلی بنام "خودمختاری" راضی بنظر میرسیدند. اکنون با گذشت مدت زمانی نه‌ چندان زیاد از آن تاریخ نه‌ تنها طیف بخصوص جوان کردستان بلکه‌ شمار نسبتا وسیعی از ملت های تحت ستم شاید بیشتر از کردستانیان خواست فدرالیزم را نیز پشت سر گذاشته‌ و استقلال را بمثابه‌ حق قانونی خویش خواهانند.
عدم پاسخگویی به‌ رهبران کرد در آن برهه‌ و بخون کشیدن کردستان و ترور چنان رهبرانی (د.قاسملو و د.شرفکندی) که‌ جان خود را در گرو ماندگاری اتحادی داوطلبانه‌  در ایران گذاردند، بایستی چنان درسی از استفاده‌ هنر ممکن سیاست را به‌ آنان داده‌ باشد تا خواست امروزی طیف وسیعی از ملتهای ستمدیده‌ (فدرالیزم) از جذابیت زمانی خارج نگشته‌ است، لااقل اینبار واقع بینانه‌ به‌ معظلات حاد کنونی مسئولانه‌ توجه‌ و علاقه‌ نشان داده‌ و بجای عکس العمل از نوع (بشار اسد در سوریه‌ یا همتای لیبیایی اش، قزافی) اگر واقعا دلی در گرو ماندگاری و اتحاد دواطلبانه‌ ایران بنفع همه‌ دارند، این کمترین فرصت را نیز مانند اوایل انقلاب و تروررڕهبران آماده‌ برای تفاهم از دست ندهند. خلاصه‌ کلام اینکه‌ آقایان فروزنده‌ها، بنی صدرها، طیفهای سلطنت خواه‌ و الی آخر بجای بکار گیری الفاظ غیر سیاسی و بیوزن "کرنش بردن برای دیکتاتوری از نوع خامنه‌یی" دست دوستی بطرف رهبران کنونی و مردم کردستان و دیگر ملتهای این سر زمین دراز کنند.
اکنون اگر با همه‌ محدودیت، فشار و خفقان توام با تهدید به‌ اعدام، زندان و محرومیتهای گوناگون اجتماعی نظام حاکم توانسته‌ است مانع عملی خواسته‌های آحاد جامعه‌ و بروز رسانی آزادانه‌ مطالبات ملتها شود، میتوان بروشنی اطمینان داد در فردای نبود یا ضعف چنین مانعی برابر مردم بپا خواسته‌ کس یا کسانی بتوانند علیرغم  توسل به‌ هر ترفند و تهدیدی توان سد کردن آرزوهای دیرین مردمی که‌ بمراتب آگاه‌ و صاحب تجربه‌تر گشتەاند  داشته‌ باشد، هر چند ادامه‌ عمر چنین خفقانی خود  نیز در نهایت مسیر انفجار را خواهد پیمود.
در رابطه‌ با اتفاق ملت های محروم یا نبود چنین اتفاقی که‌ ارتباط تنگاتنگ با ادامه‌ وضعیت اسفبار آنان دارد باید قبول کرد بخشی از این وضعیت به‌ نبود احزاب فراگیر و صاحب نفوظ در صفوف دیگر ملتهای تحت ستم با سابقه‌ای مشابه‌ کردستان میباشد که‌ حد اقل تا کنون در موارد زیادی پیشاهنگی احقاق حقوق خود ودیگران را خفظ کرده‌ است.
علل دیگر این نقیصه‌ به‌ اشتراک اعتقادات مذهبی طیف حاکم، اغفال مردم از طریق تبلیغات مذهبی و سو‌‎‌ء استفاده‌ از باور دینی آنان میباشد. همزمان ضعف نخبگان و احزاب سیاسی برای نمونه‌ کردستان در نشان دادن کمکاریهای غیر قابل پرده‌ پوشی در تفهیم سیاستهای ارتجاعی و مزورانه‌ و انحرافی سوداگران دین در تهران میان مردم کرد معتقد به‌ مذهب شیعه‌ است. در همان حال بعلت کرد بودن نگهداشتن این مناطق در محرومیتهای فراوان که‌ میبایستی با مسئولیت روشنگری شده‌ و جلو سوء استفاده‌ گرفته‌ شود. اگر در این رابطه‌ استان ایلام و توجه ‌به‌ وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ان بنماییم جایی از شک و گمان باقی نخواهد ماند.
عدم هر نوع امکان رشد فرهنگهای جدا از فرهنگ حاکم (فارسی)، [البته‌ این نه‌ بمنظور طرح مخالفت با پویایی زبان فارسی است]، بعنوان ایجاد صد و مانع رشد دیگر فرهنگهای هزاران ساله‌ خود بخود در درازمدت تاثیر بسزایی در به‌ بیراهه‌ کشاندن افکار عمومی نسلهای مختلف و محرومیت از شناخت کافی ریشه‌ و فرهنگ خاص خویش گردانیده‌ است.
اکنون که‌ امکانات گسترده‌ و شناخت محیط و پدیده‌ها بیشتر از هر زمان در دسترس عمومی قرار گرفته‌ میتوان جهش امیدوار کننده‌ را مانند آنجه‌ در چند سال اخیر شاهد بوده‌ایم ناظر بود. اگر با این سرعت مسیر تعالی پیموده‌ شود بدون بزرگنمایی باید اذعان داشت توان مهار برای هیچ نیرویی هر قدر هم متوسل بزور گردد برای بکرسی نشاندن هویت های مستقل سیاسی و اداری ره‌ بجایی نخواهد برد.
در سالهای اخیر میزان بالایی از این رشد را شاهد هستیم که‌ گامهای اولیه ‌را در درک خواست علایق و باز شناسی هویت سرکوب شده‌  در مناطقی از قبیل بلوچستان و خوزستان  و مناطق دیگر بوده‌ایم. متاسفانه‌ چنین وضعی با حد اکثر بزرگنمایی گویای وحشت مدافعان استبداد و تلاش خونین آنان در ایجاد خفقان بیشتر و ترس توام با بالا بردن شمار اعدام وشکنجه‌ در میان اقشار  بخصوص جوان این ملتها همراه‌ بوده‌ است.
انجه‌ بسیار مهم و حائز توجه‌ است توسعه‌ شناخت عمومی نسل جوا دینگر ملتهای خارج از قدرت مرکزی و رویکرد هویت یابی خویش منجر به‌ بروز آمادگیهای فداکارانه‌ در این مسیر میباشد.
اکنون دیگر نه ‌تنها کردستان به‌ تنهایی ناچار به‌ ادامه‌ راه‌ سخت، دراز مدت و پر هزینه‌ احقاق حقوق انسانی خویش نمی باشد بلکه‌ در پاره‌ای موارد دیگر نقاط با میدانداری جدید هشدارهای تند و شدیدتری را متوجه‌ عاملان اختناق و استبداد مرکزی میکنند. پیگیری رویدادهای چند سال اخیر اگر بگوش و چشم مسئولین اختناق و استبداد دیکتاتوران تهران بیگانه‌ و قابل ارزیابی چاره‌ اندیشانه‌ بطریق مدنی نیست، میبایست منجر به‌ بیداری درک سیاسی و انسانی علاقمندان به‌ حفظ یکپارچگی داوطلبانه‌ دیگر ملتها در ایران کنونی میشد.  با کمال تاسف نخبگان متکی به‌ اقتدار مرکزگرا نیز در نیل به‌ درک واقعیان موجود در همان دریای در حال توفانی شدن به‌ شناگری خود خواهانه‌ بدون توجه‌ به‌ زنگ خطرهای ممتد ادامه‌ داده‌ و همانطور قبلا اشاره‌ شد با حاکمان فعلی تهران در این مورد برای برخورد قرون وسطایی برقابت و گاها همسویی پرداخته‌اند و این خود نادیده‌ گرفتن ویرانگر دقت در ارزیابی بلوغ روز افزون خواست سیاسی و انسانی نسلهای جدید است که‌ بهر قیمتی برای نیل به‌ آن کوتاه‌ نخواهند آمد. خیابانهای قاهره‌ گواه‌ پیگیری این نسل در مقابل خود محوربینی های مورسی در مصر، شاهد بر آینده‌ و رویدادهایش خواهد بود.
گستردگی ارتباطات ارگانیک ملتهای تحت ستم و تلاش در نزدیکی بیشتر و شناخت مسائل، رنجها و محرومیتهای مشترک تحمیل شده‌ بر آنان میتواند همبستگی و یگانگی را در طرح و بکرسی نشاندن خواسته‌ها سرعت بخشد.
نبود اراده‌ مرور مسئولانه‌ بر روش و سیاست معمول تاکنون، مسیر از هم پاشیدگی صفوف ملتها در جغرافیای اجباری موجود را تقویت و بانگرش جدید شخصیتهای تمامیتخواه‌ رشد الزامی این خواست را سرعت بخشیده‌ است. این سیاست نه ‌تنها موجب حفظ انچه‌ که‌ آنان "تمامیت ارضی" اش نام نهاده‌اند، بلکه‌ کوچک تر کردن محدوده‌ جغرافیایی موجود را بروال تاریخی گذشته‌ تا مرز چند استان مرکزی سوق میدهد.
شجاعت بروز توان مسئولانه‌ احترام قائل شدن به‌ رای و خواستگاه‌ افکار عمومی دیگرانی که‌ عمریست در این راه‌ قربانی داده‌اند میتواند از تسریع ایجاد شکافهای بیشتر و در نهایت گسل کامل جلوگیری نماید. دست یابی به‌ چنین مهمی در درجه‌ اول بعهده‌ نخبگانی است که‌ در کانون خود محوربینی مربوط به‌ قرون گذشته‌ و دوران بسر آمده‌ غوطه‌وراند.


٥. از نظر شما چرا راهکارهايی که تا به حال ارائه شده‌اند، نتوانسته‌اند گرايش گريز از مرکز در ميان اين مليتها را کند سازند و حتی در موارد موجبات تقويت آن نيز شده‌ است؟ مسبب واقعی اين وضع چه‌ کسانی هستند؟

بابایی: تاریخ سرزمینهایی که‌ زیستگاه‌ مشترک مجموعه‌ای از ملتها با فرهنگ، زبان و ریشه‌های جداگانه‌ هر چند کم و بیش در هم آمیخته ‌و از هم بعاریت گرفته‌ شده‌ با فراز و نشیب های شیرین و تلخ همسایگی و یا ارتباط اجباری، مصلحتی، قهری و... همانگونه‌ که‌ دارای نقطه‌ قوت خاص بوده‌، حامل نقاط ضعف بسیاری نیز میباشد
بدیهی بنظر میرسد جوامع در رهگذر تاریخ میبایست کش و قوسهای دشوار فرا راه‌ پیشرفت مشترک را در نوردیده‌ و با گذشت زمان در جهت دستیابی به‌ تعالی، بهینه‌ ساختن و تقویت و استحکام بنیاد دوباره‌ و امروزین این زیستگاه‌ متعلق بە همه‌ طی طریق نمایند.
اگر در ایران کردها و زندگی گذشته‌ آنها را در رابطه‌ با این مسئله‌ی مهم بعنوان مثال ذکر کنیم، همگی بیاد خواهیم آورد مردم کرد طبق گواه‌ تاریخ و اذعان حتی شخصیت و مسئولین حاکمیتهای مرکزی در قبال برخورد با دشمن مشترک این سرزمین در مقاطع تاریخی فداکاری بیاد ماندنی از خود بجای گذاشته‌اند، پایداری در برابر اسکندر برغم شکست دیگر مناطق و تسلیم شدن به‌ آنان، مقابله‌ با یورش اعراب بمنظور تسلیم ناپذیری چند سد ساله‌ (هورامان)، ایستادگی مقابل صلیبیون و بعقب راندن آنان در گستره‌ای بوسعت بخشی از آفریقا. (صلاح الدین)، دفاع و وارد آوردن ضربات سنگین به‌ مهاجمین مغول همگی شاهد انکار ناپذیر بر تاکید تلاش در حفظ کرامت انسانی و زندکی در آسایش توام با سر فرازی بوده‌ است.
باید به‌ این واقعیت تلخ پای فشرد که‌ بدور از روش و مسئولیت  انسانی خواهد بود این بزرگمنشی تنها در قالبی تحقیر آمیز و با جملاتی  اغوا گرانه‌ از قبیل "مرز داران غیور، دلاور مردان کرد، پاسداران مرزهای ایران زمین و غیرە و غیره‌" بسنده‌ شده‌ و در ورای این گفتار تکراری محرومیت و برخورد بسبک ارباب  رعیتی دفن شده‌ در لایه‌های تاریخ گذشته‌ هنوز هم تنها شیوه‌ ادای دین و عمل بوظایف هموطنی عاری از محتوا باشد.
از طرف دیگر شخصیتهای تاریخی و جانفدای این سرزمین از نظر دیگرانی که‌ خود را وارث تاریخ " ٢٥٠٠ " ساله ‌[که‌ هیچگاه‌کم و زیاد نمیشود!!!؟؟] دانسته،‌ وزن و احترام واقعی خویش را نیافته‌ و در مجموع خدماتشان در قیاس با دیگرانی که‌ خودی شمرده‌ شده‌اند شاخص بیگانه‌ و ناچیز شمرده‌ شدن آنان بوده‌ است!!
کم نیستند سرداران جنگجویی در میان ملت کرد بپا خواستند و از مرزهای شمالی تا غربی جانانه‌ دفاع و هراس در دل متجاوزان انداختند.
فراوانند مترجمین ، نویسندگان و ادبایی که‌ زبانشان بزنجیر استبداد مرکز کشیده‌ شد ولی عشق آنان به‌ خدمت انسان مانع از خدمات گرانبهایشان به‌ زبان حاکمان بی مروت نشد.
در ادامه‌ چنین روند و دامنه‌دار شدن سیاستهای اینچنینی انتظاری بیمحتوا و بیحاصل بیش نیست، باز هم با تکیه‌ بر ادامه‌ بیقدارشمردن حقوق اولیه‌ این ملت تاریخی و دیگر ملتهای دارای وضع مشابه‌ مسیر گذار به‌  آینده‌ای در خدمت به‌ رفا، تعالی و حفظ کرامت انسانی شایسته‌ را با نادیده‌ گرفتن ذلت تحمیلی پیمود.

٦. شما مطلع هستيد که‌ "کنگره مليت‌های ايران فدرال" نهاد سياسی متشکلی است که عملا از اتحاد و عدم تجزيه ايران دفاع می کند. چرا نيروها و شخصيت‌های "سراسری" ايرانی از اين کنگره که دريچه اميدی برای اتحاد واقعی و دور از تبعيض مردم سراسر ايران است، استفاده نمی‌کنند و در پی تقويت آن نيستند؟ 


بابایی: ضمن تایید اینکه‌ تشکیل "کنگره‌ ملیتهای ایران فدرال" گامی مثبت در بهم نزدیک کردن ملتهای مختلف در ایران است، ولی نقایص اساسی خود را نیز داراست. البته‌ این نقایص در ابتدا ممکن است عادی بنظر بیاید، اما نهادی با چنین وسعت اسمی میبایست با بینشی فراختر و مسئولیتی سرشارتر از جانب بنیاد گزارانش نگریسته‌ شود.
ظاهرا نقص اولیه‌ این نهاد در خلاصه‌ شدن محتوا و ترکیب کنگره‌ به‌ چند نماینده‌ از هر گروه‌ یا حێزب سیاسی که‌ احتمالا سابقه‌ و کارایی سیاسی چندانی در بطن جامعه‌ خویش ندارند  بر جسته‌ است. پیداست چنین حالتی مانع وسعت یافتن و غنای برنامه ‌و عمل آتی در خدمت مصالح سیاسی ملت هایی که‌ با هدف رفاه‌ و آسایش آحاد انان شکل گرفته‌ است شود.
اگر دقت شود مثلا در منطقەای بە وسعت خوزستان یا بلوچستان از هر کدام از این مناطق وسیع ملی تنها به‌ حضور تعدادی فعال کمتر از شماره‌ انگشتان دست اکتفا شده‌ است.
بر بنیاد گذاران اولیه‌ این اقدام بجا فرض است با انجام تحقیقات کافی برای یافتن شخصیتهای خوشنام، متخصص، با تجربه‌ در کلیه‌ ابعاد از سیاست تا اقتصاد، جامعه‌ شانسی، برنامه‌ریز و تاریخدان و در میان این ملتها و دعوت از آنها بر بضاعت عملی و تقویت توان پیشبرد اهداف والایش افزوده‌ گردد. 
تصور بر اینست نه‌ ملت کرد و نه‌ ملت بلوچ و یا عرب و غیرە، از حیث وجود اشخاص کارآمد و شناخته‌ شده‌ در جامعه‌ خویش آنقدر بی بضاعت نیستند که‌ تنها از هر ملتی یک یا دو نفر خواهان خاتمه‌ دادن بوضع اسفبارشان در ایران باشند.
دعوت از طیفهای فکری و شخصیتی متمایز موجود در جامعه‌ و احترام نهادن به‌ همه‌ اقشار و بست میدان خودنمایی برای فرد فرد واجدین روح مبارزه‌ و ایفای نقش میتواند با اقبال اجتماعی بیشتری مواجه‌ و ضمینه‌ را برای فراگیر نمودن گونه‌های بیشتر ایده‌های مثبت و نامحدود فراهم سازد.


اجمالی در شناخت استاد صدیق بابایی:

اهل شهر پاوە از مناطق اورامانت است. او فعالیت سیاسی خویش را در اوایل انقلاب شروع کرد و جزء شورای شهر پاوە در ان دوران بود و بعدا بە صفوف حزب دمکرات کردستان پیوست.
کاک صدیق در حزب دمکرات، عضو کومیسیون اجتماعی و مسئول شوراهای کردستان و نیز مسئول کومیتە شهرستانهای  مهاباد، کرمانشاە، پیرانشهر، تکاب، هوشار و کامیران و عضو کمیتە مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران بودە است.
او همچنین عضو هیئت مدیرە تلویزیون ماهوارەای تیشک بود کە این تی وی، نیمە دوم سال ٢٠٠٦، در پاریس بە دو زبان کردی و فارسی برنامەهای خود را آغاز نمود.
بابایی از سال ١٩٩٠، بە عنوان پناهندە سیاسی ساکن المان است و ضمن ادامە کار سیاسی، مدام مشغول تحقیق و نوشتن در مورد تاریخ و مسائل مرتبط بە کردستان بودە است.

توضیح: برای تهیە این مصاحبە، دوست و همکار سابقم جناب رحمت عزیزی، کمک بسیاری نمودەاند. از زحمات ایشان سپاسگزارم.