Archive

Thursday, June 24, 2010

نامه‌ شیوا نظرآهاری به‌ پدرش: تو یادم دادی که نشکنم پدر


روز مادر که نبودم تا دستان مادرم را بوسه زنم و اینک در روز تو هم نیستم پدر.

یک روز در تمام طول سال برای تو پدر!. گریه کن! اشکهایت تمام غمهای این روزگار را با خود خواهد برد!
گریه کن بیقرارم باش... بگذار گریه هایت در حجم تنهایی های من فرو بریزد و غوطه ور کند در میان تمام جرم های ناکرده ام.

گریه کن پدر!
دردها را بیرون بریز حق داری. آخر چند ماه است که می دانی من نخوابیده ام در اتاق کناری.

چند ماه است که بی خبری از سرنوشت دردانه دخترت حالا نوبت توست و من نیستم دوباره... اما بگذار بگویم پدر در میان تمام این مقاومت ها هنوز دستهایم دستهای تو را کم دارد. هنوز شانه هایم شانه هایت را می خواهد پدر. هر چند که بزرگ شده باشم هرچند حالا در زندانی به نام اوین مشق مقاومت کنم. هر چند محکم شده باشم اما هنوز هم وقتی نیستی شانه هایم انگار چیزی کم دارد.

پدر هنوز وقتی از خیابان رد می شوم دستهایم دستهای تو را طلب می کند تا نکند که ناگهان ماشینی برزمینم زند.

تو نیستی پدر تا تکیه کنم بر تو! تو نیستی تا دستم را بگیری و من دستم را هر روز صبح به دیوار می گریم و به اراده ام تکیه می زنم .

تو یادم دادی که نشکنم، تو ایستادگی را در حرف ها و قصه هایت برایم معنا کردی. تو گفتی پدر که ظلم رفتنی است و آنچه می ماند حدیث آدم های خوب است.

من نخواستم که اینجا باشم ، تو یادم دادی پدر و حالا من هر روز کلامت را مرور می کنم تا نکند اینهمه تنهایی و سکوت از پا درم بیاورد.

گریه کن پدر نه برای من برای سرزمینی که بهترین فرزندانش را روانه زندان می کند اما استوار بمان پدر شانه های من ستبری شانه هایت را می خواهد مبادا کمرت خم شود که آنوقت چیزی ندارم تا بر آن تکیه کنم. استوار بمان پدر.

تو یادم دادی که نشکنم پدر

روز مادر که نبودم تا دستان مادرم را بوسه زنم و اینک در روز تو هم نیستم پدر.

یک روز در تمام طول سال برای تو پدر!.گریه کن! اشکهایت تمام غمهای این روزگار را با خود خواهد برد!
گریه کن بیقرارم باش....بگذار گریه هایت در حجم تنهایی های من فرو بریزد و غوطه ور کند در میان تمام جرم های ناکرده ام.

گریه کن پدر!
دردها را بیرون بریز حق داری.آخر چند ماه است که می دانی من نخوابیده ام در اتاق کناری.

چند ماه است که بی خبری از سرنوشت دردانه دخترت حالا نوبت توست و من نیستم دوباره...اما بگذار بگویم پدر در میان تمام این مقاومت ها هنوز دستهایم دستهای تو را کم دارد.هنوز شانه هایم شانه هایت را می خواهد پدر.هرچند که بزرگ شده باشم هرچند حالا در زندانی به نام اوین مشق مقاومت کنم.هرچند محکم شده باشم اما هنوز هم وقتی نیستی شانه هایم انگار چیزی کم دارد.

پدر هنوز وقتی از خیابان رد می شوم دستهایم دستهای تو را طلب می کند تا نکند که ناگهان ماشینی برزمینم زند.

تو نیستی پدر تا تکیه کنم برتو! تو نیستی تا دستم را بگیری و من دستم را هر روز صبح به دیوار می گریم و به اراده ام تکیه می زنم .

تو یادم دادی که نشکنم،تو ایستادگی را در حرف ها و قصه هایت برایم معنا کردی. تو گفتی پدر که ظلم رفتنی است و آنچه می ماند حدیث آدم های خوب است.

من نخواستم که اینجا باشم ، تو یادم دادی پدر و حالا من هر روز کلامت را مرور می کنم تا نکند اینهمه تنهایی و سکوت از پا درم بیاورد.

گریه کن پدر نه برای من برای سرزمینی که بهترین فرزندانش را روانه زندان می کند اما استوار بمان پدر شانه های من ستبری شانه هایت را می خواهد مبادا کمرت خم شود که آنوقت چیزی ندارم تا بر آن تکیه کنم.استوار بمان پدر.

Sunday, June 20, 2010

تن فروشی امن در تهران با حمایت بسیج و نیروی انتظامی


گزارشی از تهران.

هر شب خیابان تخت طاووس بعد از ساعت ۸ شب چهره دیگری به خود می گیرد. پیاده باشی یا سواره، وقتی وارد این خیابان میشوی از همان ابتدای مسیر متوجه تراکم ماشینهای متنوعی میشوی که شتابزده برای کنار کشیدن از وسط خیابان در حال سبقت گرفتن از یکدیگر هستند.
اگر برای اولین بار با این منظره مواجه شوی و از ماهیت آن اطلاع نداشته باشی فکر می کنی به اصلاح “حلوا خیرات میکنند” . ولی اینجا از خیرات خبری نیست. این بازی پر پیچ و خم ماشینها تنها تلاشی است میان مردان سواره برای خرید تن یک زن. رقابتی پر هیاهو در بازار شبانه و تحت الحفظ تن فروشان زن و ترنس هایی که خیابان مطهری یکی از پایگاههای اصلی و شناخته شده آنهاست.
اگر از نزدیک شاهد صحنه باشی خواهی دید که در معامله غیر قانونی اما علنی این بازار، فروشنده و خریدار با رضایت خیابان را ترک میکنند.
تن فروشی در این خیابان در ازای رقمی بین ۲۰ تا ۵۰ هزار تومان صورت میگیرد. رانندگان ماشینهایی که به سرعت می خواهند خود را به کانون معامله نزدیک کنند عموما در مسیرهای میدان فاطمی، فتحی شقاقی، استاد مطهری(تخت طاووس)، سهروردی و برگشت از شهید بهشتی و مصلای بزرگ و نیمه تمام تهران و باز خیابان مطهری در ترددند. طی دو یا سه ساعتی که در هر کجای این مسیر ۱۰ کیلومتری ایستاده باشی و به دقت خیابان را در نظر بگیری تعداد زیادی خودرو را در حال چرخش به دور محیط این مسیر مستطیلی خواهی دید. این ماشین ها عموما تک سرنشین و یا با یک همراه هستند که با وجود روسپیان زیاد این مسیر شاید ساعتها به دنبال روسپی دلخواه خود میگردند. بنا بر آمار رسمی پلیس تهران هر روسپی حداکثر ۵ دقیقه از وقت خود را در خیابان منتظر مشتری می ماند، بنابراین سرگردانی این ماشین ها تنها به دلیل یافتن زن یا ترنسی ویژه است.
تمرکز و توجه این تعداد از مردان در این مسیر (که البته تنها محل بروز یا وجود چنین مراودات و معاملاتی در کلان شهر تهران نیست) قبل از هر چیز این سئوال را در ذهن شکل می دهد که این مردان به دنبال چه سطحی از ارضای نیازهای جنسی خود هستند که با چنین ولع و حساسیتی به این روشنی وارد این بازی به ظاهر خطرناک میشوند.
در این شرایط که همه نهادهای حکومتی مرتبط با امنیت اجتماعی و ضابطان حفظ اصول و ارزشهای اسلامی در صدد مقابله یا پیشگیری (ولو ظاهری) از بروز چنین انحرافاتی در خیابانها و اماکن عمومی هستند، این عریانی در خرید و فروش تن در خیابانهای پر تردد و اصلی بیش از هر چیز بر سازمان یافته بودن و تحت کنترل بودن فروش سکس در ایران صحه می گذارد.
حامد که خود یکی از مشتریان سکس خیابانی است معتقد است: ” این زنان از سوی تعدادی از بسیجی ها حمایت می شوند” او دلیل باور خود به این موضوع را شهادت بسیاری از زنان تن فروش خیابانهای اصلی و پر مشتری می داند. حامد که هفته ای دو شب را در خیابان های تخت طاووس و عباس آباد در آمد و شد می گذراند می گوید:” تقریبا همه این زنان را حداقل یک بار سوار ماشین خود کرده و با آنها درباره قیمت و کیفیت ارائه سرویس صحبت کرده ام و در نهایت با نیمی از آنها سکس داشته ام. در ارتباط زیادم با آنها بارها شنیده ام که نیمی از درآمد خود را به مردانی می دهند که تحت عنوان بسیج یا نیروی انتظامی و … در مسیر همان خیابانها در گردش هستند و بازار این زنان را کنترل می کنند”
مهدی که محل زندگی او در خیابان لارستان است و معمولا شبها در پیاده روهای خیابان تخت طاوس و ولیعصر قدم می زند در اظهار نظر مشابهی معتقد است: “گروهی از ماموران پلیس و عوامل بسیج گردانندگان اصلی روسپیگری در این مسیرها هستند”. وی که از مشاهدات خود در این ارتباط استفاده می کند می گوید: “این حمایت دولتی بسیار واضح است، چرا که زنانی که تجارت سکس می کنند با ظاهری مشخص تا نیمه های شب بدون اینکه کسی مزاحمشان شود در این مسیر پرسه می زنند. کافی است مثلا کسی آنها را به زور سوار ماشین خود کند بالافاصله سر و کله یک مامور پیدا می شود و کارشان به پایگاه بسیج یا ساختمان وزرا می کشد. هر چند همه راه فرار را هم بلدند و کافی است در طول مسیر از خیر وجه المعامله بگذری و این پول را به عنوان وجه المصالحه دو دستی تقدیم پاسداران حریم ارزشهای اخلاقی کنی تا آزاد شوی”
حمیدرضا دانشجو و یکی از مشتریان این زنان است. او سرکوب ۳۰ ساله روابط جنسی را عامل اصلی گرایش مردان به این نوع نازل و بی کیفیت سکس می داند و می گوید: “همه ما عادت کردیم بدون در نظر گرفتن زشتی و زیبایی به فرمان دورنی مان که می گوید فرصت را از دست نده گوش دهیم. شاید هیجان کاذب اینکه آدم کاری خلاف قانون انجام می دهد هم بی تاثیر نباشد. در ضمن این حس که با مقداری پول می توانی هر خدمتی دریافت کنی و صاحب تن زنی شوی که حق ندارد چیزی از تو بخواهد، به نوبه خود حس جالبی است که احتمالا همه مردان از تجربه آن لذت می برند.
سویه دیگر صحبتهای حمید را در گفت و گو با سامان می شنویم. او ساکن یوسف آباد است و حالا در خیابان فتحی شقاقی در جستجوی زن دلخواه خود می گردد.
سامان می گوید: “با شناسایی این زنان سعی در درجه بندی همکاری آنها برای ارضای خود کرده ام و به این ترتیب با داشتن شماره تلفن های آنها بسته به قیمت یا کیفیت خدماتشان با آنها تماس می گیرم. شب هایی که وقت و حوصله دارم چرخی می زنم تا به لیست خود اضافه کنم. با تمام این وسواس ها به نظر من سکس با روسپی ها مثل خوردن یک ساندویچ است. وقتی گرسنه ای به یک تکه نان هم قناعت می کنی اما مثلا همبرگر را ترجیح می دهم. حالا وقتی خیلی گرسنه نباشم و کمی حوصله به خرج دهم زنی را می خرم و این همان مقوله ساندویچ و یک تکه نان است برای من.”
سامان تجربه بازداشت در همین خیابان را نیز دارد. او تعریف می کند که چگونه پس از سوار کردن یکی از زنان تن فروش توسط گشت پلیس مجبور به توقف می شود. یکی از ماموران پس از اخذ مدارک او سوار ماشین اش می شود و دستور حرکت به سمت بازداشتگاه را می دهد. اما چند خیابان آنسوتر به دستور همان مامور زن تن فروش پیاده می شود و او می ماند با یک پلیس وظیفه شناس که با پنجاه هزار تومان قصه بازداشت را فراموش می کند.
دکتر پوریا که به تازگی مدرک دکتری جامعه شناسی خود را از دانشگاه تهران گرفته است پس از شنیدن بخش هایی از اظهارات مصاحبه شوندگان، مورد اخیر را به عنوان نمونه ای از سواستفاده از زنان تن فروش توسط پلیس یا نیروی های بسیج می داند و معتقد است: “دولت، پلیس و قوه قضائیه هرگز نه توان مقابله با روسپیگری را دارند و نه علاقه ای به این کار دارند. ضمن آنکه عده زیادی از به اصطلاح خودی ها در تجارت سکس مشارکت دارند. آنها وجود این تجارت را بر خلاف ادعاهای رسمی اجتناب ناپذیر می دانند و ترجیح می دهند سود آن را به دست دیگران نسپارند. عملا هیچگاه برخورد قاطعی با روسپیان نمی شود و بیشتر فشارها بر روی زنان عادی است که مثلا پوشش مورد پسند آقایان را ندارند. همین تاکید پرجنجال بر ازدواج موقت انعطاف مسئولان در مقابل سکس های خارج از خانواده و خیابانی را نشان می دهد. اینکه در ایران شبکه ای سامان یافته و منسجم قاچاق و فروش سکس وجود دارد قابل انکار نیست. اخباری که هر از چندی در رسانه ها منتشر می شود و حاکی از حراج دختران ایرانی در بازارهای عرب است دلیلی بر این مدعا است. همه ما هم می دانیم هر جا پول هنگفت باشد دست غیر خودی از آن کوتاه است. در این میان سپاه، بسیج و نیروهای امنیتی که مدعیان قدرت و مقابله با تعرض به کشور هستند، طبیعتا سهم خواهان جدی این تجارت پر سود هستند. شاید بعد از نفت و قبل از واردات و صادرات انحصاری و پولشویی، تجارت سکس پر سودترین عرصه اقتصادی است که جولانگاه خودی ها شده است.”
روسپیان زیر تابلو خیابان های اصلی می ایستند. آنها از تاریکی شب نمی ترسند، آنها به خشونت جاری تن داده اند، روسپیانی که زیر تابلوهای “مطهری”، “بهشتی”، “مصلا” و “فتحی شقاقی” ایستاده اند حتی اگر گرسنه باشند می دانند چشمانی، به بهای نیمی از درآمدشان، مراقب آنها هستند. زیر این تابلوها امنیت روسپیان تضمین می شود .

Wednesday, June 16, 2010

نشست مشترک در پاریس.

روز جمعه تاریخ 21 خرداد ماه 89، برابر با 11 ژوئن 2010، به کوشش برنارد هانری لویی، نویسنده و فیلسوف مشهور فرانسوی که از حامیان جدی حقوق ملت‏ها و پشتیبان جنبش‏های دمکراتیک جهان می‏باشد، کنفرانس مشترکی در شهر پاریس، پایتخت فرانسه با حضور نمایندگان سازمان‏های سیاسی و شخصیت‏های مستقل مخالف جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.
کنفرانس رأس ساعت 14:30 با حضور دهها شخصیت سیاسی ایرانی و فرانسوی آغاز گردید و رسانه‏های بین‏المللی، ایرانی و فرانسوی متعددی نیز به پوشش خبری این نشست پرداختند.
در آغاز کنفرانس، برنارد هانری لویی، طی سخنانی به بحث در رابطه با حقوق و آزادی‏های مردم ایران و سرکوب گسترده‏ی آنان توسط زمامداران رژیم تهران پرداخت.
حسن شرفی سخنگو و جانشين دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله‏ی کردستان ایران، دکتر علیرضا نوری‏زاده روزنامه‏نگار و تحلیلگر سیاسی، محسن مخملباف کارگردان سینما، دکتر مهرداد خوانساری دیپلمات، دکتر رضا حسین‏بر نماینده‏ی جبهه‏ی دمکراتیک مردم بلوچستان، موسی شریفی نماینده‏ی حزب همبستگی دمکراتیک اهواز و امیرحسین جهانشاهی، شخصیت سیاسی، در این کنفرانس به سخنرانی پرداختند. زیرا هر کدام از سخنرانان از دیگاه‌ خویش یا به‌ نمایندگی سازمانشان مسائل مربوط به‌ ایران را به‌ طور کل، و به‌ ویژه‌ رویدادهای یک سال گذشته این کشور‌ را مورد ارزیابی قرار دادند.
همچنین دکتر محسن سازگارا فعال سیاسی و مهرانگیز کار حقوقدان و فعال حقوق زنان نیز پیام‏هایی به کنفرانس ارسال داشته بودند که پیام‏های آنان قرائت گردید.
سخنرانان این کنفرانس متفقاً بر این باور بودند که در ایران آینده ضروری است رژیمی بر سر کار بیاید که ضامن تمامی حقوق و آزادی‏های کلیه‏ی اقشار و طبقات مختلف جامعه‏ی ایران باشد.
جلسه‌ مذکور با قرائت سرود "ای ایران" از سوی حضار پایان یافت.
هدف از تشکیل نشست پاریس ضمن بحث و گفتگو در مورد مسائل ایران، تلاش جهت اتحاد و نزدیک کردن دیدگاها در میان نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی ایران بود.

Sunday, June 13, 2010

کۆبوونه‌وه‌یه‌کی هاوبه‌ش له‌ پاریس.

رۆژی هه‌ینی رێکه‌وتی 21ی جۆزه‌ردانی 1389ی هه‌تاوی، به‌رانبه‌ر به‌ 11ی ژوئه‌نی 2010ی زایینی، به‌ ده‌سپێشخه‌ری "برنارد هانری لوی" فیلسووف‌و نووسه‌ری به‌ ناوبانگی فه‌رانسه‌ویی که‌ داکۆکیکاری مافی گه‌لانی بن ده‌ست‌و لایه‌نگری شێلگیری جوڵانه‌وه‌ دێموکراتیکه‌کانی دونیایه‌، کۆبوونه‌وه‌یه‌کی هاوبه‌ش له‌ شاری پاریس پێته‌ختی وڵاتی فه‌رانسه‌ بۆ نوێنه‌ری به‌شێک له‌ رێکخراوه‌ سیاسیی‌و ‌که‌سایه‌تییه‌ سه‌ربه‌خۆ به‌رهه‌ڵستکاره‌کانی کۆماری ئیسلامی ئێران‌ پێکهات.
وه‌ڤدێکی حدکا که‌ بێکهاتوو له‌ به‌رێزان، شاهۆ حوسێنی ئه‌ندامی کۆمیته‌ی ناوه‌ندی‌و نوینه‌ری حدکا له‌ ده‌ره‌وه‌، دوکتۆر خوسره‌و عه‌بدوڵاهی ئه‌ندامی جێگری کۆمیته‌ی ناوه‌ندی‌، هه‌روه‌ها ئه‌بوو که‌ریمی‌و هه‌مزه‌ بایه‌زیدی کادری حیزب به‌ سه‌رۆکایه‌تی به‌رێز حه‌سه‌ن شه‌ره‌فی وته‌بێژو جێگری سکرتێری گشتیی له‌و کۆبوونه‌وه‌دا به‌شدار بوون‌و له‌ میانه‌ی کۆبوونه‌وه‌که‌دا چاویان به‌ نوێنه‌ری چه‌ند رێکخراو هه‌روه‌ها چه‌ند که‌سایه‌تی که‌وت.‌
کۆبوونه‌وه‌که‌ کاتژمێر 14:30 خوله‌کی پاشنیوه‌ڕۆ له‌ پاریسی هه‌شت ده‌ستی پێکرد، به‌ ده‌یان که‌سایه‌تی سیاسیی ئێرانی‌، کوردستانی‌و فه‌رانسه‌وی تێیدا به‌شدار بوون‌و چه‌ند کاناڵ‌و ناوه‌ندی ڕاگه‌یاندنی نێونه‌ته‌وه‌یی‌، ئێرانی‌و فه‌رانسه‌وه‌یی به‌ مه‌به‌ستی بڵاوکردنه‌وه‌ی ده‌نگ‌و باسی پێوه‌ندیدار به‌و کۆبوونه‌وه‌، ئاماده‌ بوون.
له‌و دانیشتنه‌دا سه‌ره‌تا "برنارد هانری لوی" سه‌باره‌ت به‌ ماف‌و ئازادییه‌کانی خه‌ڵکی ئێران‌‌و گه‌لانی بن ده‌ستی ئه‌و وڵاته‌ که‌ که‌وتنه‌ته‌ به‌ر هێرش‌و داپڵۆسینی ده‌سه‌ڵاتدارانی کۆماری ئیسلامی ئێران، قسه‌وباسێکی پێشکه‌ش کرد.
پاشان ئه‌م که‌سانه‌ی خواره‌وه‌ قسه‌و لێدوانایان پێشکه‌ش کردو هه‌ر که‌س له‌ ڕوانگه‌ی خۆی، یان رێکخراوه‌که‌یه‌وه‌ ڕووداوه‌کانی ئێرانیان به‌ گشتیی‌و ئاڵوگۆڕه‌کانی یه‌ک ساڵی ڕابردوویان به‌ تایبه‌تی تاوتوێ کردو ئاوڕیان وه‌سه‌ر لایه‌نه‌ جۆربه‌جۆره‌کانی ده‌سه‌ڵات له‌ ئێران دایه‌وه‌و پێداگریان له‌سه‌ر ئه‌وه‌ کرد که‌ له‌ ئێرانی داهاتوودا پێویسته‌ سیسته‌مێکی دێموکڕاتیکی ئه‌وتۆ له‌سه‌ر کار بێ که‌ ماف‌و ئازادییه‌ بنه‌ڕه‌تییه‌کانی سه‌رجه‌م ئێرانییه‌کان دابین بکات.
له‌و دانیشتنه‌دا، حه‌سه‌ن شه‌ره‌فی جێگری سکرتێری گشتیی حدکا، عه‌بدوڵلا موهته‌دی سکرتێری گشتیی کۆمه‌ڵه‌ی شۆرشگێری زه‌حمه‌تکێشانی کوردستانی ئێران، دوکتۆر عه‌لیره‌زا نوریزاده‌ رۆژنامه‌وان‌‌و شرۆڤه‌کاری سیاسیی، موحسن مه‌خمه‌ڵباف سینه‌ماکار، مێهرداد خوانساری دیپلۆمات، دوکتۆر حوسین بۆڕ به‌ نوێنه‌رایه‌تی حیزبێکی به‌لووچ‌و موسا شه‌ریفی وه‌کوو نوێنه‌ری رێکخراوێکی عه‌ره‌به‌کانی ئه‌هواز‌ هه‌روه‌ها ئه‌میر حوسێن جهانشاهی وه‌کوو که‌سایه‌تی وتارو لێدوانیان پێشکه‌ش کرد.
شایانی باسه‌،‌ چالاکی سیاسیی دوکتۆر موحسێن سازگاراو مافناس مێهره‌نگیز کار په‌یامیان بۆ ئه‌و کۆبوونه‌وه‌یه‌ ناردبوو که‌ په‌یامه‌کانیان خوێندرانه‌وه‌.
پاشان به‌شداران به‌ خوێندنه‌وه‌ی سروودی 'ئه‌ی ئێران" کۆتایان به‌ کۆبوونه‌وه‌که‌ هێنا.
ئامانج له‌و کۆبوونه‌وه‌، وێرای باس‌و بیروڕا گۆڕینه‌وه‌ سه‌باره‌ت به‌ ئێران‌و ئاڵوگۆڕه‌کانی ئه‌و وڵاته‌، لێکنزیک کردنه‌وه‌و پێکهێنانی کۆ ده‌نگی له‌ نێوان هێزه‌ به‌رهه‌ڵستکاره‌کانی کۆماری ئیسلامی ئێران‌دا بو.

کۆبوونه‌وه‌یه‌کی هاوبه‌ش له‌ پاریس.

رۆژی هه‌ینی رێکه‌وتی 21ی جۆزه‌ردانی 1389ی هه‌تاوی، به‌رانبه‌ر به‌ 11ی ژوئه‌نی 2010ی زایینی، به‌ ده‌سپێشخه‌ری "برنارد هانری لوی" فیلسووف‌و نووسه‌ری به‌ ناوبانگی فه‌رانسه‌ویی که‌ داکۆکیکاری مافی گه‌لانی بن ده‌ست‌و لایه‌نگری شێلگیری جوڵانه‌وه‌ دێموکراتیکه‌کانی دونیایه‌، کۆبوونه‌وه‌یه‌کی هاوبه‌ش له‌ شاری پاریس پێته‌ختی وڵاتی فه‌رانسه‌ بۆ نوێنه‌ری به‌شێک له‌ رێکخراوه‌ سیاسیی‌و ‌که‌سایه‌تییه‌ سه‌ربه‌خۆ به‌رهه‌ڵستکاره‌کانی کۆماری ئیسلامی ئێران‌ پێکهات.
کۆبوونه‌وه‌که‌ کاتژمێر 14:30 خوله‌کی پاشنیوه‌ڕۆ له‌ پاریسی هه‌شت ده‌ستی پێکرد، به‌ ده‌یان که‌سایه‌تی سیاسیی ئێرانی‌، کوردستانی‌و فه‌رانسه‌وی تێیدا به‌شدار بوون‌و چه‌ند کاناڵ‌و ناوه‌ندی ڕاگه‌یاندنی نێونه‌ته‌وه‌یی‌، ئێرانی‌و فه‌رانسه‌وه‌یی به‌ مه‌به‌ستی بڵاوکردنه‌وه‌ی ده‌نگ‌و باسی پێوه‌ندیدار به‌و کۆبوونه‌وه‌، ئاماده‌ بوون.
له‌و دانیشتنه‌دا سه‌ره‌تا "برنارد هانری لوی" سه‌باره‌ت به‌ ماف‌و ئازادییه‌کانی خه‌ڵکی ئێران‌‌و گه‌لانی بن ده‌ستی ئه‌و وڵاته‌ که‌ که‌وتنه‌ته‌ به‌ر هێرش‌و داپڵۆسینی ده‌سه‌ڵاتدارانی کۆماری ئیسلامی ئێران، قسه‌وباسێکی پێشکه‌ش کرد.
پاشان ئه‌م که‌سانه‌ی خواره‌وه‌ قسه‌و لێدوانایان پێشکه‌ش کردو هه‌ر که‌س له‌ ڕوانگه‌ی خۆی، یان رێکخراوه‌که‌یه‌وه‌ ڕووداوه‌کانی ئێرانیان به‌ گشتیی‌و ئاڵوگۆڕه‌کانی یه‌ک ساڵی ڕابردوویان به‌ تایبه‌تی تاوتوێ کردو ئاوڕیان وه‌سه‌ر لایه‌نه‌ جۆربه‌جۆره‌کانی ده‌سه‌ڵات له‌ ئێران دایه‌وه‌و پێداگریان له‌سه‌ر ئه‌وه‌ کرد که‌ له‌ ئێرانی داهاتوودا پێویسته‌ سیسته‌مێکی دێموکڕاتیکی ئه‌وتۆ له‌سه‌ر کار بێ که‌ ماف‌و ئازادییه‌ بنه‌ڕه‌تییه‌کانی سه‌رجه‌م ئێرانییه‌کان دابین بکات.
له‌و دانیشتنه‌دا، حه‌سه‌ن شه‌ره‌فی جێگری سکرتێری گشتیی حدکا، عه‌بدوڵلا موهته‌دی سکرتێری گشتیی کۆمه‌ڵه‌ی شۆرشگێری زه‌حمه‌تکێشانی کوردستانی ئێران، دوکتۆر عه‌لیره‌زا نوریزاده‌ رۆژنامه‌وان‌‌و شرۆڤه‌کاری سیاسیی، موحسن مه‌خمه‌ڵباف سینه‌ماکار، مێهرداد خوانساری دیپلۆمات، دوکتۆر حوسین بۆڕ به‌ نوێنه‌رایه‌تی حیزبێکی به‌لووچ‌و موسا شه‌ریفی وه‌کوو نوێنه‌ری رێکخراوێکی عه‌ره‌به‌کانی ئه‌هواز‌ هه‌روه‌ها ئه‌میر حوسێن جهانشاهی وه‌کوو که‌سایه‌تی وتارو لێدوانیان پێشکه‌ش کرد.
شایانی باسه‌،‌ چالاکی سیاسیی دوکتۆر موحسێن سازگاراو مافناس مێهره‌نگیز کار په‌یامیان بۆ ئه‌و کۆبوونه‌وه‌یه‌ ناردبوو که‌ په‌یامه‌کانیان خوێندرانه‌وه‌.
پاشان به‌شداران به‌ خوێندنه‌وه‌ی سروودی 'ئه‌ی ئێران" کۆتایان به‌ کۆبوونه‌وه‌که‌ هێنا.
ئامانج له‌و کۆبوونه‌وه‌، وێرای باس‌و بیروڕا گۆڕینه‌وه‌ سه‌باره‌ت به‌ ئێران‌و ئاڵوگۆڕه‌کانی ئه‌و وڵاته‌، لێکنزیک کردنه‌وه‌و پێکهێنانی کۆ ده‌نگی له‌ نێوان هێزه‌ به‌رهه‌ڵستکاره‌کانی کۆماری ئیسلامی ئێران‌دا بو.

Friday, June 4, 2010

هنگامی‌ که‌ دست "عرفان قانعی فرد" رو می‌شود!

تاریخ 31 05 2010، برابر با 10/3/89، جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب "پس از شصت سال" که‌ نگاهی به‌ زندگی نامه‌ اقای جلال طالبانی رئیس جمهور عراق فدرال و رهبر اتحادیه‌ میهنی کردستان است و توسط شخصی به‌ نام "عرفان قانعی فرد" تدوین شده است، با حضور 18 نفر برگزار شد.
این در حالی است که‌ صدها دانشجوی کرد، همچنان بیش از یک میلیون شهروند کرد در تهران زندگی می‌کنند، چنین جلسه‌ای اعتبار و جایگاه‌ چنین افرادی را به‌ خوبی در میان کردهای هوشیار و اگاه‌ نمایان می‌سازد، همین اگاهی تلاش بیهوده‌ این عوامل را برای تحریف تاریخ پر افتخار مبارزه‌ حق طلبانه‌ ملت کرد را از همان سر آغاز نقش بر آب کرده‌ است!
انتقادات بیشتر شرکت کنندگان نیز در جلسه‌ مذکور، سند سازی و تحریف تاریخ جنبش مبارزاتی ملت کرد که‌ در این دوره‌ مدال بی ابرویی آن به‌ گردن کسانی چون عرفان قانعی فرد و احسان هوشمند اویخته‌ شده‌ است و اگاهانه تحت عنوان محقق و تاریخ‌ نگار حرفه‌ای‌ برای تحریف هویت سیاسیی کردها مامور شده‌اند، به‌ چالش کشیده‌اند!، نتیجه‌ بارز این جلسه‌ نشان داد که‌ چنین افرادی با به‌ راه‌ انداختن ماشین خرج بردار توهین به‌ شخصیت‌های برجسته‌ و فرهیخته‌ کرد، نه‌ تنها در بد نام کردن و تخریب شان ناکام مانده‌اند، حتی تلاش مذبوحانه‌ انان که‌‌‌ با پول و پشتیبانی همه‌ جانبه‌ جمهوری اسلامی همراه‌ است قادر نبود که‌ این تحریف را به‌ عنوان تاریخ به‌ خورد عموم مردم کرد به‌ ویژه‌ نسل جوان بدهند.
تاریخ نگارانی قلابی که‌ منبع و ماخذء انان نهادها و افرادی هستند که‌ در طول تاریخ با تمام توان خویش در سرکوب کردها فعال بوده‌ و هستند، به‌ هیچ وجه‌ دارای ارزش علمی و تاریخی نیست و تهی از حقیقت و واقعیت است و نگارش ان نه‌ ورق زدن تاریخ بلکه‌ ثبت بی هویتی افرادی است که‌ در این راستا به‌ کار گماشته‌ شده‌اند..
چه‌ جالب است، در شرایط کنونی در محل کتابخانه ملی ایران واقع در شهر تهران جلسه‌ نقد و برسی نوشته‌های قانعی فرد برگزار می‌شود، شهری که‌ صبح روز یکشنبه‌ تاریخ 19 اردیبهشت اعدام پنج فعال سیاسی و مدنی ایرانی که‌ چهار نفر از انان کرد بودند صورت می‌گیرد و این عملکرد غیر قانونی و ظالمانه‌ رژیم اعتراض و انزجار انسانهای شریف، دمکرات، صلح دوست و نهادهای بین المللی را به‌ دنبال داشت، و در همین راستا نیز مردم کردستان ایران در تاریخ 23 اردیبهشت یک اعتصاب عمومی را جهت محکوم کردن این جنایت رژیم ترتیب دادند.
بر کسی پوشیده‌ نیست که‌ همبستگی و اتحاد احاد ملت کرد به‌ اندازه‌ای بود که‌ برخی از مسئولین بلند پایه‌ رژیم پا به‌ میدان گذاشتند تا به‌ خیال خود این جنایت حکومت را توجیه‌ کنند، در این زمینه می‌توانیم به‌ کنفرانس خبری جعفر دولت ابادی استاندار تهران و نیز تبلیغات گسترده‌ رسانه‌‌های وابسطه‌ به‌ رژیم اشاره‌ کرد.
ولی در این میان تنها یک کرد در مقاله‌ای تحت عنوان "اعدام جوانان کرد، از واقعیت تا سوء استفاده احزاب سیاسی!" به‌ دفاع از این جنایت رژیم پرداخت و او کسی جزء "قانعی فرد" نبود.
مردم کردستان در اعتراض به اعدام ناجوانمردانه فرزاد کمانگر و یارانش در يک اعتصاب عمومی هستند، ایا این موازی سازی یک امر تصادفی است؟. ايا تاریخ نگار بی دانش جوان ما اين درد و سوگ را بر قلوب کردها و ایرانی‌ها احساس نمی‌‌کند؟
نویسنده‌ کتاب شصت سال مبارزه‌ جلال طالبانی در این نشست اعلام کرده‌ است که "...اکنون اسرائیل در شمال عراق نقش اساسی دارد...".
این گونه‌ تحلیل‌ها که‌ منشاء ان وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران بوده‌ و هست، اینک اگر روزانه‌ نگاهی به‌ سایتهای رژیم چون "تابناک_بازتاب، دیار و نادیار، کردستان امروز و غیره‌...بیفکنیم، یا به‌ تبلیغات سران و جاسوسهای رژیم توجه‌ کنیم به‌ روشنی به‌ این واقعیت پی خواهیم برد که‌ سخنان و نوشته‌های قانعی فرد تکرا و تکپیر و کپی برداری برابر اصل است، و چنین اظهار نظرهایی تازگی ندارد.
حال سوال این است که‌ چگونه‌ قانعی فرد ادعا می‌کند اسرائیل در کردستان نقش اساسی دارد، ولی ایشان مدت‌های طولانی در انجا می‌ماند و همچنان به‌ رفت و امد خود به‌ کردستان عراق ادامه‌ می‌دهد، به‌ تهران برمیگردد در محل کتابخانه ملی ایران جلسه‌ سخنرانی می‌گذارد، به‌ ضیافت شام محسن رضایی و سران سپاه‌ تشریف فرما می‌شود، سپس عازم گوشه‌ای دگر در این جهان پهناور می‌گردد...
وی در ادامه گفته‌ است: "...امروز پس از 30 سال سندی را افشا می‌کنم و آن هم نقش جلال طالبانی در مسلح کردن کردهای ایران از جمله حزب دمکرات و کومله در سال های اول انقلاب است که طالبانی در حالی که در قم با امام خمینی دیدار می کرد در کردستان با جمهوری اسلامی می‌جنگید...".
حداقل این کشف جالب قانعی فرد با ادعای دیرینه‌ هم پیاله‌هایش چندان همخوانی ندارد که‌ در طول 30 سال کذشته‌ مدام جنبش کردستان ایران را وابسطه‌ به‌ صدام و رژیم بعث متهم می‌کردند، گر چه‌ رژیم صدام سرنگون شده‌ است، ولی مبارزه‌ کردها به‌ همراه‌ دیگر ایرانیان ازادیخواه‌ برای تحقق خواسته‌‌های خود و ایجاد جامعه‌ای دمکراتیک کماکان ادامه‌ دارد.
چه‌ جالب است، اربابانی که‌ اسناد ساختگی‌ را در اختیار قانعی فردها می‌گذارند بیشتر بر انند که‌ مهره‌های وابسطه‌ به‌ خویش را بی هویت کنند، تا بی ابرویی و تهی شدن انان را چون ابزاری کارا در خدمت به‌ خواسته‌های خود به‌ کار گیرند، در این زمینه‌ اشاره‌ به‌ سخنان دکتر صادق زیبا کلام و موضع ایشان در همان جلسه‌ در برابر عرفان قانعی فرد خالی از لطف نیست.
"...صادق زیبا کلام در مهاباد توسط حزب دمکرات به اسارت در آمد و دکتر قاسملو دستور اعدام او را صادر کرد...".
دکتر صادق زیبا کلام در جواب قانعی فرد چنین می‌گوید: "...اگر من استاد تاریخ بودم به این کتاب قانعی فرد نمره صفر می‌دادم چون او اصلا با الفبای تاریخ آشنایی ندارد. شما حق دارید به این شیوه تاریخ نویسی اعتراض می‌کنید، من نماینده دولت در مهاباد بودم و هیچوقت توسط حزب دمکرات اسیر نشده‌ام من فقط مامور بودم که با آنها که جایگاهی در میان مردم کرد داشتند مذاکره کنم...".
در پایان این سوال مطرح است که‌ اگر کسانی چون آقای طالبانی و بارزانی جزء رهبران کردهای ایران بودند و اینک شرایط دمکراتیک کردستان عراق بر کردستان ایران حاکم بود، راستی عرفان قانعی فرد ساز خود را برای کی و علیه‌ چه‌ کسانی می‌نواخت؟