Archive

Sunday, May 13, 2012

نقدی بر مصاحبە تلویزیون اندیشە با رحیم رشیدی


علی ولی زادە

·         در یکسو روشنی و آزادی و احترام به انسانها و دمکراسی و...و در یکسو دگم و جبر و در تاریکی و قطعیت و...قرار دارد. مطمئنا" "حق تعیین سرنوشت توسط ملتها" در سمتی قرار دارد که روشناییست نه تاریکی!
این حرف که: (کردستان همان قدر به خراسانی ها تعلق دارد، که خراسان به کردستانی ها. خوزستان همان قدر به تبریزی ها تعلق دارد، که تبریز به خوزستانی ها)،حرفیست از قلب نه از سر، این جمله دقیقا" سفسطه است و برای تهیج بکار برده شده.
متاسفانه بیشتر به اصطلاح روشنفکران ما! آسیمیله شده‌اند و تا آنجایی با حقوق انسانها و آزادی و ...موافق هستند که "ایران یکپارچه" حفظ شود.
اگر یک ایرانی نسبت به یکپارچگی ایران حساس است بخاطر "حافظه قومی"خاصیست که از کشورگشاییهای کوروش در سر دارد ، مدلی از احترام به دیگر ملل را در ذهن ندارد باید قبول کرد این حافظه قومی همیشه چه از طریق رسانه های داخلی چه از طریق اپوزوسیون به صورت شعار سرداده شده است.
باید قبول کرد هر زمانی ایرانیها قدرت داشته اند به فکر استیلای فکری،فرهنگی و یا نظامی بر دیگران بوده اند.
باید رفتارهای فاشیستی و راسیستی نسبت به افغانها (که با ایرانیها از یک تبار هستند!!!!) را نیز بازتولید این حافظه قومی هژمونیک در ذهن ایرانیها دانست.
روشنفکران ایرانی و آسمیله شده همیشه شابلونی بوده اند برای پان فارسها، دستاویزی و آلت دستی بوده اند برای جریانی از لمپنیزم نژادی، سیاسی
که با بازیچه قرار دادن همین به اصطلاح روشنفکران بر روی دیوار مسموم ذهنشان یادگاری نوشته اند.
وقتی شما به واسطه "قومیت" و "تبار" یک گروه قومی آنها را از تمام حقوق انسانی محروم میکنید باید هم انتظار داشت که "پارادایم" و "الگوی" مبارزاتی ان گروه اجتماعی همان باشد که درطول تاریخشان به واسطه ی آن سرکوب شده اند.
برای تشخیص برحق بودن خواسته ملت کورد، ناگزیر یا از دیدگاه تاریخی باید به مساله نگاه کنیم که در آنصورت تاریخ حداقل 2712 ساله کوردها در سکونت و همچنین اداره ایران را باید دید و باید به این اذعان کرد که تا قبل از قاجاریه که ابران "ممالک محروصه" خوانده میشده، بیشتر این مناطق کوردنشین چه در ایران چه در عراق یا ترکیه یا سوریه، به صورت مستقل و خودمختار اداره میشده اند.
و یا از دیدگاه "حقوقی" مساله را باید نگاه کرد که در آن صورت باید حق"تعیین سرنوشت ملتها" در نظر گرفته شود که درآن حالت نیز کوردها ذی الحق خواهند بود.
با همه ی این احوال همیشه میبینیم ایرانیان در مساله یی مثل "جزایر" و یا "خلیج" به شواهد تاریخی استناد میکند یا در پشتیبانی از فلسطینیان از همین برهان تاریخی استفاده میکنند، در عین حال در مسائلی که مربوط به دیگران است (نظیر حقوق کوردها برای استقلال و یا مساله هولوکاست) دیدی غیر دمکراتیک برمیگزیند و مسائل جور دیگری میبیند.
باید قبول کرد همانگونه که در ایران همیشه "جعل واژه هایی" از دستاوردهای بشری به ما به ارث رسیده همانند مفهوم "جبهه" که کاریکاتوری از واژه "حزب" است، باید قیول کرد که واژه (استان " هم واژه‌ییست که نه با شریط سیاسی ایران همخوانی دارد و نه با مرزهای فرهنگی ایران، و میباید بجای این ما مفهوم "ایالت" را میداشتیم که حقوق تمام قومیتها حفظ میشد.
در این بلوا و بحبوحه تنها باید از به اصطلاح روشنفکرانی در عجب بود که با وجود شکستن بسیاری از دگم‌ها و سنتها و تحجرها بی معنا در ذهن خود و دیگران، با این حال مانند یک انسان معتقدی که انتقاد را کفر تلقی میکنند، فدرالیسم را "تجزیه طلبی" تلقی میکنند.
باز باید انتخاب کرد: در یکسیو روشنی، آگاهی، آزاد اندیشی، تحمل و... و در سوی دیگر تاریکی، جهل، دگم و اعتقاد و...

No comments: