Archive

Wednesday, December 9, 2009

"تزلزل رژیم جمهوری اسلامی و گسترش خشونت و اعدام"


"تزلزل رژیم جمهوری اسلامی و گسترش خشونت و اعدام"، عنوان کنفرانسی بود که‌ "انجمن پژوهشگران ایران" در روزهای شنبه و یکشنبه 14 و 15 آذر ماه‌ 88 برابر با 5 و 6 دسامبر 2009، در شهر کلن کشور آلمان برگز ر نمود، آنچه‌ در زیر می خوانید متن کامل سنخرانی رحیم ‌شیدی نویسنده و روززنامه‌ نگار و نیز عضو فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (IFJ) می‌ باشد.

اعدام، بازتولید خشونت آگاهانه‌ در کردستان.
جمهوری اسلامی ایران در طول 30 سال حاکمیت‌ خشونت بار خود، به‌ طرز سیستماتیک و هدفمندانه‌ قتل های سیاسی را در کردستان به‌ اجرا در اورده‌ آست. پیش از هر چیز این سوائل مطرح است که‌ چرا قتل سیاسی؟
شکی نیست که‌ بی دادگاهای رژیم ولایت فقیه‌ در تمامیت خویش نتیجه‌ نظامی غیر دمکراتیک است که‌ پایه‌های حقیقی و حقوقی آن بر مبنای خشونت و باز تولید خشونت در بطن جامعه‌ به‌ وجود آمده‌ و پایه‌ ریزی شده‌ آست. همگان بر این امر واقفند که‌ بیشتر دادگاها غیر علنی و بدون هیئت منصفه‌ و وکیل برگذار می شود، هیچگاه‌ سندی برای اثبات جرایم افراد محکوم شده‌ اراه‌ داده‌ نمی شود، و مسئولین مربوطه‌ در این رابطه‌ هیچ سخنی به‌ میان نمی آورند و بیشتر تصمیمات در سکوت و به‌ طور مخفیانه‌ صورت می پذیرد؛ از سوی دیگر دادگاهای انقلاب رژیم با دخالت مستقیم و غیره‌ مستقیم مسئولین نهادهای امنیتی و اطاعاتی بلافاصله‌ تغیر رای می دهند. پس پروسه دادرسی در کردستان که‌ با اعدام پایان می پذیرد کاملاء نظامی و امنیتی است، نه‌ قانونی و حقوقی.
خالخالی در ده‌هه‌های 60 خورشیدی به‌ عنوان حاکم شرع و نماینده‌ رسمی خمینی عازم کردستان شد، وی در یک پروسه‌ وسیع ولی کم زمان و در حقیقت در دادگاهای چند دقیقه‌‌ای صدها تن از فرزندان کرد را به‌ جوغه‌های اعدام سپرد، شعار خالخالی این بود: "اگر بی گناه‌ است به‌ بهشت می رود، اگر گناهکار است به‌ اعمال سزای خویش رسیده‌ است". ایشان مدتی قبل از مرگ خود در یک مصاحبه‌ با بخش فارسی بی‌سی‌سی اضهار داشت که‌ اگر باری دیگر عازم کردستان شود همان عملکردها را به‌ اجرا درخواهد آورد.
محمد رضا جلایی پور فرماندار وقت مهاباد و رفرمیست کنونی حکومتی، در جواب یکی از دانشخویان کرد در دانشگاه‌ تهران در مورد اعدام گروهی 59 جوان مهاباد گفته‌ بود که‌ اگر باری دیگر به‌ سمت فرمانداری مهاباد گماشته‌ شود باز عملکردهای خود را اجرا خواهد نمود. لازم به‌ ذکر است که‌ قتل عام 59 نفر جوان مهابادی که‌ همگی آنان مدنی و غیره‌ نظامی بودند یک شبه‌ و به‌ فرمان جلایی پور و دیگر مسئولین رژیم جهت مسلط کردن جوء مملو از دلهره‌ در مهاباد و منطقه‌ در سال 63 به‌ وقوع پیوست.
وقتی بر در و دیوار کردستان شعارهایی چون ما با کفر می جنگیم نه‌ با کورد، مسئله‌ ملی در اسلام چیز بدی است، نشانگر این حقیقت بوده‌ و هست که‌ تمام عملکردها جهت بازتولید خشونت در کردستان بوده‌ و هست. رژیم با بکار گرفتن تئوری چون "برای از بین بردن کفار ویران کردن و سوزاندن مال موئمنین نیز واجب است" ده‌ها روستای کردستان را به‌ خاک‌ و خون کشید، شهرها را زیر آتش گرفتند و بر سر انان بمب فرود آوردند، اعدام جوانان زیر 18 سال ر اگسترش دادند، اعدام های گروهی را توسعه‌ بخشیدند و در این راه‌ با تکیه‌ زدن بر فرمان جهاد خمینی که‌ در 28 مرداد ماه‌ سالی 58 بر علیه‌ مردم کرد صادر کرده‌ بود از هیچ جنایاتی باز نگشتند. لیکن این روند تاکنون کماکان ادامه‌ دارد.
بر کسی پوشیده‌ نیست که‌ خشونت در کردستان جهت دستیابی به‌ یک هدف کلی است که‌ ان هم ایجاد رعب و وحشت در میان مردم کرد و به‌ زانو در آوردن آنان صورت گرفته‌ و می گیرد. قابل توجه‌ است که‌ ماشین‌ کشتار و اعدام مردم کرد در کردستان ایران از همان اغاز استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی بی وقفه‌ تا به‌ امروز در راه‌ است و گویی نقطه‌ پایان آن شکستن شیشه‌ عمر رژیم اسلامی در کشورمان آست، همین چند روز گذشته‌ خبر تایید حکم اعدام زن فعال کرد زینب جلالیان در دیوان عالی کشور منتشر شده‌ است، این مسئله‌ با اعدام احسان فتاحیان آخرین زندانی سیاسی کرد رابطه‌ مستقیم دارد، چرا چون این دختر 27 ساله با اتهاماتی مشابه "محاربه و همکاری با گروه های کرد مخالف جمهوری اسلامی ایران" روبروست. همین حالا 13 زندانی سیاسی دیگر کرد نیز در انتظار اجرای ناعادلانه‌ تصمیم اعدام هستند.
برای انکه‌ به‌ عمق نتایج اعدام و بازتولید خشونت آگاهانه‌ و آین پدیده‌ غم آنگیز در کردستان‌ پی ببریم به‌ نمونه‌ های بارزی از قتل های سیاسی و کشتار جمعی در کردستان توسط نیروهای رژیم اشاره‌ می کنیم.
در تاریخ 11 شهریور ماه سال 58 در ساعت 1 بعد از ظهر، لشکری مسلح به روستای قارنا حمله بردند و مردم این روستا را قتل عام کردند. بر اساس آماری که‌ با ذکر نام منتشر شده است، 68 نفر در این حمله به قتل رسیدند. روزنامه اطلاعات در تاریخ 16 آذر ماه سال 58 گزارشی در مورد قتل عام روستای قارنا تهیه‌ و چاپ کرد که‌ در گوشهایی از این گزارش می خوانیم:
" حمزه می گويد: "روز 11 شهريور، تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعد از ظهر عده ای حدود صد نفر بهمراه شخصی با اسم قادری، بشكل مجاهدين پاسدار، به‌ خانه ها ريختند و هر كسی را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحانی ده، با يك جلد قران، نزد آنها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهی ندارند. مهاجمين روحانی ده را فوراً كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحانی ده پيدا نشده است. زنی كه دو فرزند 15و 18 ساله اش را در اين كشتار از دست داده است می گويد: " آن ها به هيچ كس رحم نكردند. اين همه بيرحمی را ما هيچ جا نشنيده بوديم آن ها كه حالا زنده اند در آن ساعت يا در ده در خانه شان نبودند يا توانستند به طريقی خود را مخفی كنند.
پیر مردی بنام سيد احمد می‌گويد: "بعضی ها را با تفنگ كشتند، بعضی ها را با چاقو و كارد سر بريدند، بعضی ها را هم مخصوصاً كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند. سيد احمد كه 9 نفر از اعضای خانواده اش را از دست داده است درباره چگونگی زنده ماندن خود می گويد، من آن روز در نقده بودم و غروب، وقتی وارد قارنا شدم، جهنم را جلوی چشم خود ديدم.
مردم زجر كشيده اين روستا علاوه بر از دست دادن عزيزان خود از درد بزرگ ديگری هم رنج می بردند آنها می گويند: "درد ما اينست كه در طول اين مدت، هيچكس به فرياد ما نرسيده است. هيچكس نيامده تا وضع ما را ببيند؛ ما قاتلين عزيزان خود را می بينيم كه خونسردانه و فاتحانه از مقابل ما می گذرند. بعضی هايشان بخاطر اين جنايت پاداش هم گرفته اند! ما می دانيم طراح اين جنايت، يك امير ارتش بوده است".
گروهی از اهالی ده "قارنا" با اطلاع از سفر هيات حسن نيت به كردستان از "قارنا" به مهاباد امدند. انها با حرفهايشان، داريوش فروهر را سخت متأثر كرده بودند. وقتی فروهر به زنی كه شوهر و دو دخترش را از دست داده بود گفت بكار شما رسيدگی می شود، با فرياد و بغض گفت: " در ده ما جنايت شده، ما پول نمی خواهيم، ما فقط می خواهيم قاتلين عزيزان ما را بگيريد و محاكمه كنيد و مزدشان را كف دستشان بگذاريد. ما می خواهيم آن گروهی كه وارد خانه های ما شدند و عده ای طفل معصوم و بی گناه را كشتند و حالا با خيال راحت و خيلی خونسرد، از مقابل ما می گذرند دستگير و محاكمه شوند. ما چيزی نمی خواهيم، جز عدالت. ما می خواهيم كسی به فرياد ما برسد. كسی بيايد اينجا و به كار ما رسيدگی كند. ديروز عده ای آمدند و گفتند: "خوب جنگ بود و جنگ هم از اين حرفها دارد، اما به‌ خدا، به دين، به پيغمبر، اينجا جنگ نبود، اينجا يك مشت مردم بی گناه را سلاخی كردند. بچه چهار ساله چطور می توانست در قيام شركت داشته باشد.
فروهر به آنها قول داد: حرفهايشان را به امام منتقل كند. بازماندگان قتل ها در حالی كه لحظه ای از گريستن و ناليدن آرام نداشتند، خود كه هنوز نشانه های عزاداری را بر تن دارند بازگشتند.
روز سیزده آبان سال 1359 افرادی تحت عنوان کمیته ارومیه و بسیج، که تحت رهبری ملا حسنی و عظیم معبودی اداره می شدند، برای پاکسازی روستاهای مهاباد ـ منطقه شارویران ـ وارد ده ایندرقاش شدند. ده ایندرقاش و ده دیگری به نام یوسف کند، در ده کیلومتری شمال خاوری مهاباد قرار دارند. هنگامی که حسنی و اعضای کمیته بسیج به سرپرستی معبودی به ده می رسند، به نام پاکسازی و خلع سلاح از مردم طلب اسلحه می کنند؛ و مردم می گویند که 10 روز قبل سپاه به منطقه آمده و سلاح ها را تحویل گرفته است. افراد حسنی بدون توجه به حرف های مردم و سندی که بیانگر تحویل اسلحه به سپاه بود، در کمتر از دو ساعت 35 نفر از روستائیان را به قتل رساندند و هر کسی را که دیدند به رگبار بستند.
در هفدهم آبان و چهار روز پس از کشتار در ایندرقاش افراد بسیج ارومیه و نقده باز هم با رهبری ملا حسنی و عظیم معبودی، به قصد پاکسازی روستاهای منطقه عازم صوفیان اشنویه شدند و بدون مقدمه شروع به تیراندازی کردند. در این حمله روحانی ده و معلم آن و جمعاً 13 نفر کشته و 20 نفر زخمی شدند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قلاتان از توابع شهرستان نقده‌ در تاریخ 6/1/59، صورت گرفت که‌ روی هم رفته‌ 13 نفر جان باختند.
کشتار دسته جمعی روستای صوفیان از توابع پیرانشهر در تاریخ 27/8/59 که طی آن 12 نفر از اهالی این روستا در حالی که‌ به‌ طور کامل غیر نظامی بودند به قتل رسیدند.
قتل عام روستای باییزآباد نقده در تاریخ 18/8/62 که طی آن 12 نفر به قتل رسیدند.
کشتار دسته جمعی کارگران کوره خانه ی آجر پزی ساروقامیش در تاریخ 23/6/60 که در این فاجعه 18نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قره گول مهاباد در تاریخ 6/11/61 که در این کشتار نیز 18 نفر جان خود را از دست دادند که‌ در میان کشته‌ شدگان افرادی با سنین 70 و 95 سال دیده می شودند.
کشتار 9 نفر از اهالی روستای سوزی از توابع مهاباد.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای دیلان چرخ، حلبی، كویكان، كهریزهی شكاكان و یونسلیان در منطقه نقده؛ در این کشتار ها مجموعا بیش از 40 نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی در روستاهای دیمه سور، جعفر آباد، مرجان آباد از توابع مهاباد. در این حملات که در تاریخ 25/12/61 انجام گرفت عده ای از مردم غیر نظامی کشته شدند که تنها اسامی 9 نفر شناسایی و ثبت شده است.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای هه لقوش و گیجه، در منطقه سومای ارومیه در تاریخ 3/1 /62، که اسامی 13 نفر شناسایی و به ثبت رسیده است.
کشتار دسته جمعی روستاهای چقل مصطفی، خلیفه لیان و گورخانه نقده‌ در تاریخ 5/1/62، که منجر به کشته شدن 21 نفر شد.
کشتار دسته جمعی روستاهای جبرییل آباد و گونده ویله و دو آب اشنویه، 23/6/62، 6نفر در این حملات جان خود را از دست دادند.
به جز اسامی کشته شدگان روستای قارنا در سال 58 که از 68 نفر آن ها تنها اسامی 49 نفر قابل شناسایی بوده و 12 نفر از اهالی روستای قلاتان، 35 نفر از اهالی روستاهای ایندرقاش و وسوکند و 12 نفر از اهالی صوفیان، در سال 1358، حدود 27 نفر دیگر از شهروندان غیر نظامی در دیگر مناطق کردستان کشته‌ شده‌اند.
در فاصله سال های 58 تا70، 832 نفر در کردستان تیرباران شدند. 59 نفر از جوانان مهابادی در تاریخ 12/3/63 بازداشت و همگی به طور هم زمان اعدام شدند. بیشترین تعداد اعدام ها در سال های 1360، 61، 62، 63 و 1367 روی داده است. در 28و 29 مرداد 58، 18 نفر هم زمان در زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شدند. فردای آن روز یعنی 29مرداد ماه نیز 7 نفر اعدام شدند و همچنین 3 شهریور ماه 7 نفر دیگر اعدام شدند. 4 شهریورماه 1358 یازده نفر در شهر سنندج تیرباران شدند. 5 شهریور58، یعنی فردای آن روز 20 نفر در پادگان شهر سقز اعدام شدند.
در تاریخ 2/2/1358 اسماعیل مولود نژاد جوان 21 ساله در زندان اشنویه اعدام شد تا 9/11/1358 که به اعدام محمد پروری انجامید مجموعا 26 نفر اعدام شدند. در سال 1359 مجموعا 52 نفر اعدام شدند. در سال 1360، صد و شصت و سه نفر در زندان های مهاباد، سنندج، کامیاران، بانه، دیواندره، قروه، و دیگر شهرهای کردستان اعدام شدند. سال 1361 اسامی 88 نفر که حکم اعدام با تیرباران در مورد آن ها اجرا شده به ثبت رسیده است. 1363 آمار به ثبت رسیده حاکی از این است که 45 نفر اعدام شده اند. سال1364 اسامی 37 نفر فعال سیاسی کرد که‌ اعدام شدند پخش شده‌ است. سال 1365 و 1366، 20 نفر اعدام شدند. در اعدام های دسته جمعی که در سال های 1367 و 1368 در کل زندان های ایران انجام گرفت 59نفر از اعضا و هواداران احزاب سیاسی فعال در کردستان و برخی فعالان سیاسی مستقل نیز اعدام شدند.
در سال 69، هشت مورد اعدام به ثبت رسیده است. سال 70، آمار ها حکایت از ان دارد که‌ 25 نفر اعدام شده‌اند. در سال 70 تنها اسم 13 نفر که‌ اعدام شده‌اند ذکر شده‌ است، در حالی که‌ این امار به‌ هیچ وجه‌ تکمیل نیست و اعدام ها بیش از اینهاست. سال 1383، شش نفر در شهر سقز اعدام شدند. اسماعیل محمدی اهل بوکان، به اتهام همکاری با احزاب مخالف رژیم در سال 1382 دستگیر و در 13 شهریور 1384 در زندان ارومیه به اتهام محاربه به دار آویخته شد. محمد پنجوینی به اتهام عضویت در یک گروه‌ کرد مخالف رژیم در سال 1381 دستگیر و زندانی و در 13 شهریور 1384 به دار آویخته شد. حسن حکمت دمیر در سال 1386 به اتهام عضویت در یک حزب کردی در زندان خوی اعدام شد. از سال 1386 تا 20 آبان ماه‌ 88، که احسان فتاحیان اعدام شد، اعدام دیگری گزارش نشده است، اما آنچه مشخص است اکنون 14 نفر از فعالان سیاسی کرد به اعدام محکوم شده اند و هم چنان در انتظار اجرای این تصمیم سیاسی هستند که‌ اسامی این افراد به‌ این قرار است:
1. زینب جلالیان
2. شیرکو معارفی
3. حبیب الله لطیفی
4. سید سامی حسینی
5. سید جمال محمدی
6. رستم ارکیا
7. فسیح یاسمنی
8. رشید آخکندی
9. حسین خضری
10. فرزاد کمانگر
11. علی حیدریان
12. فرهاد وکیلی
13. مصطفی سلیمی
14. انور رستمی
لازم به ذکر است بنا به گزارش سال 1991 عفو بین الملل از سال 79 تا 91، پنچاه‌ هزار کرد کشته و از سال 87 تا 91، 105 نفر از کردها در ایران اعدام شده اند. در گزارش ماه مارس سال 94 همین سازمان در ژوئن سال 93، 5 نفر در کرمانشاه بعد از دو سال زندان اعدام شده اند.
بر اساس گزارش کمیسیون مبارزه با تبعیض نژادی و حمایت از اقلیت های وابسته به سازمان ملل در تاریج 10 08 94 بر اساس گزارش نماینده فرانس لیبرتی در 8 سپتامبر 93، 70 نفر به اتهام پوشیدن لباس کردی بازداشت و 10 نفر آنها بی نام و نشان مانده اند.
این تراژدی در حالی در کردستان و از سوی جانیان رژیم صورت می گیرد که‌ بیش از نیمی از کشورهای جهان حکم اعدام را یا در قوانین خود لغو کرده اند یا عملاً اجرا نمی کنند، 89 کشور حکم اعدام را برای کلیه جنایت ها لغو کرده اند، 10 کشور حکم اعدام را برای کلیه جنایت ها به جز جنایت های استثنایی مانند جنایت های زمان جنگ، لغو کرده اند، 29 کشور را نیز می توان لغو کننده عملی حکم اعدام دانست به این معنا که اگر چه اعدام در قوانین شان پیش بینی شده است، ولی به‌ مدت ده سال است این حکم را هیج وقت اجرا نکرده اند. بدین ترتیب، 129 کشور و سرزمین، حکم اعدام را لغو کرده اند. 69 کشور حکم اعدام را حفظ کرده اند و آن را اعمال می کنند، اما تعداد کشورهایی که آن را اجرا کنند، به شکل محسوسی کمتر است.
از زمان انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴، اعدام در ایران افزایش داشته است. طبق آمار عفو بین الملل، در این دوره‌ حکومت ایران90 تاکنون ۴۲ نوجوان را اعدام کرده است. رژیم ایران تنها کشوری است که نوجوانان را در سال 2008 و ۲۰۰۹ میلادی اعدام کرده است.
قابل توجه‌ است رژیم جمهوری اسلامی برای اینکه‌ بعد جامعه‌ فعال مدنی در کردستان ایران را مورد ارزیابی و چگونگی پیوند این نهادهای مدنی با جامعه‌ جهانی به‌ ویژه‌ سازمان ها و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر بسنجد، در تاريخ ٥ بهمن 85 عدنان حسن پور روزنامه‌ نگار جوان هفته‌ نامه‌ آسو، و هيوا بوتيمار ٢۹ ساله همکار نشريه انجمن زيست محيطی سبز چيا را در تاريخ ٥ دی ماه ١٣٨٥ دستگير نمود. در تاريخ ٢٢ خرداد انها را در دادگاهی غير علنی به اتهام "اقدام عليه امنيت ملی"، "جاسوسی" و "محاربه" محاکمه و به اعدام محکوم کرد، همه‌ بر این امر آگاه‌ هستیم که‌ کمپین همه‌ جانبه‌ بین ا‌لمللی و پشتیبانی چشمگیر نهادهای مدافع حقوق بشر باعث گشت که‌ جمهوری اسلامی عقب نشینی کند و از اعدام این فعالین مدنی که‌ قصد داشت برای تنگتر نمودن فضای سیاسی جامعه از آن استفاده‌ کند به‌ ناچار منصرف شد.‌
در شرایط کنونی فضای کردستان ‌ از سوی حکومت هر چه‌ بیشتر امنیتی می شود، رژیم با اضافه‌ نمودن فهرست اعدام ها بر ان است که‌ رعب و وحشت بیشتری به‌ جامعه‌ تزریق نماید و از این طریق بر آن آست‌ بلکه‌ بتواند بی پرواتر جنبش اعتراضی مرکز را به‌ حاشیه‌ براند و استین را برای به‌ خشونت کشاندن وسیعتر ان بالا زند. به‌ همین دلیل مدیریت کنونی رژیم در کردستان‌ قصد دارد فضا را هر چه‌ بیشتر و سریعتر از جنبه‌ی سیاسی و اجتماعی به‌ دایره‌ امنیتی انتقال دهد. پس ترور شماری از افراد مذهبی و حکومتی که اخیراً در سنندج و در یکی دو شهر دیگر کردستان به‌ وقوع پیوست، باید در همین راستا ارزیابی کرد. بنا به‌ شناختی که‌ از فضای پویای امروز کردستان هست، تردیدی وجود ندارد که‌ فعالیت های مدنی و صلح طلبانه‌ مردم کرد رو به‌ گسترش خواهد بود، پس باید نتیجه‌ گرفت که‌ رژیم باری دیگر ماشین کشتار خود را با سرعتی بیشتر در کردستان به‌ راه‌ خواهد انداخت، در چنین مرحله‌ ای حساس تنها راه‌ چاره‌ ایجاد کمپین ها و پشتیبانی بی دریغ از افرادی است که‌ امروز به‌ ناروا در بند رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی گرفتار امده‌اند، تجربه‌ به‌ ما اموخته‌ است که‌ با اتحاد، همکاری و کار مشترک خواهیم توانست ابرهای تیره‌ رنگ کنونی را کنار نهیم و نگذاریم که‌ به‌ خاطر مسئله‌ ساخت بمب اتمی از سوی رژیم ایران، موضوع دفاع و حفظ جان عزیزانمان در سیاه‌ چالهای رژیم آخوندی به‌ حاشیه‌ رانده‌ شود.
تلاش برای تحقق آین امر مهم وظیفه‌ یکایک ماست.
پیروز باشید.
در پایان بیان این موضوع را ضروری قلمداد می کنم که‌ برای تهیه‌ این مقاله‌ از شبکه‌ جهانی انترنت، و نیز یک مقاله‌ شهاب الدین شیخی تحت عنوان " 30 سال اعدام سیاسی در کردستان" برای تکمیل‌ آمارهای اعدام در کردستان استفاده‌ نموده‌ام.

1 comment:

hiwa said...

لطفا به کامنتی که درباره ی آن ویدئوی چند روز پیش نوشته ام نگاهی بیندازید.با سپاس