Archive

Saturday, November 21, 2009

هدایت


بعضی وقتها ساده ترین جواب کنار دستمون ولی این قدر به دور دست ها نگاه می کنیم که آن را نمی بینیم.
شرلوك هولمز كارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زير آن خوابيدند .
نيمه های شب هلمز بيدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بيدار كرد و گفت:
نگاهی به آن بالا بينداز و به من بگو چه می بينی؟
واتسون گفت:
ميليونها ستاره مي بينم.
هلمز گفت:
چه نتيجه ميگيری؟
واتسون گفت:
از لحاظ روحانی نتيجه می گيرم كه خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم.
از لحاظ ستاره شناسی نتيجه می گيريم كه زهره در برج مشتری است، پس بايد اوايل تابستان باشد.
از لحاظ فيزيكی، نتيجه ميگيريم كه مريخ در موازات قطب است، پس ساعت بايد حدود سه نيمه شب باشد.
شرلوك هولمز قدری فكر كرد و گفت:
واتسون تو احمقی بيش نيستی. نتيجه اول و مهمی كه بايد بگيری اينست كه چادر ما را دزديده اند.
(...)

No comments: