Archive

Tuesday, August 2, 2011

گفتگوی رحیم رشیدی با خانم نسرین قاسملو در مورد کتاب «یک اروپایی در سرزمین کردها»

نسرین قاسملو در گفتگو با رحیم رشیدی: دکتر قاسملو همواره از صلح و آشتی می‏گفت و در همین راه نیز جان خود را از دست داد.

در تاریخ 23 اردیبهشت 1390 در مرکز انستیتو کرد پاریس جلسه‏ای برای خانم نسرین قاسملو و به منظور معرفی کتاب ایشان که شامل مجموعه خاطرات وی از زندگی با دکتر قاسملو می‏باشد، ترتیب داده شد. کتاب مذکور موضوع اصلی این گفتگو است که توجه خوانندگان گرامی را به آن جلب می‏کنیم:
س: اگر ممکن است در آغاز در مورد این جلسه صحبت کنیم
ج: مشخص است که با وجودی که در امریکا هستی همچنان در جریان حوادث و موضوعات هستی، همان‏طور که اشاره کردید، این جلسه به منظور معرفی کتاب تشکیل شده است و ژویس بلو آن را مدیریت می‏کند. در ابتدا جاناتان رندل روزنامه نگار مشهور امریکایی در مورد این کتاب، من و به ویژه در مورد شخصیت شهید دکتر عبدالرحمان قاسملو صحبت کرد. بعد از او هم اودا ژولیت منس جامعه شناس و نویسنده‏ی فرانسوی و دوست شهید قاسملو در مورد نویسنده کتاب و پروسه‏ی نگارش آن صحبت کرد و پس از آن به شخصیت دکتر قاسملو پرداخت و چند خاطره از ایشان نقل کرد. ایشان کار ویرایش کتاب را بر عهده داشتند. در آخر هم خودم مختصری در مورد کتاب و زندگی خودم در کردستان گفتم و از کسانی که در چاپ و انتشار کتاب کمک کرده بودند سپاسگزاری کردم.

س: چرا عنوان کتاب را «یک اروپایی در سرزمین کردها» گذاشتید؟
ج: به خاطر این‏که من اصالتاً اروپایی هستم، در خانواده‏ای اهل چکسلواکی متولد شده‏ام و در آن کشور بزرگ شده‏ام اما در کشور خودم با کسی آشنا شدم که سرنوشت مرا به کلی تغییر داد و باعث شد از اروپا به سرزمین کردها یعنی کردستان بروم و همیشه به سرگذشتی که با قاسملو داشتم افتخار می‏کنم. علاوه بر این بیشتر رویدادهای کتاب مربوط به کردها و مبارزه‏ی آنان برای آزادی و دمکراسی است. به همین دلیل آن عنوان برای کتاب به نظرم مناسب می‏آید.

س: چه شد که به فکر نوشتن چنین کتابی افتادید؟
ج: راستش را بخواهید می‏دیدم که هرکسی بنا به میل و سلیقه‏ی خود در مورد زندگی من و رحمان می‏نویسد و حرف می‏زند و عده‏ای ناعادلانه به او حمله کرده و عده‏ای دیگر او را کاملاً به دور از خطا می‏دانند بنابراین به این نتیجه رسیدم که خاطراتم را بنویسم و از این طریق بخشی از واقعیات زندگیم با قاسملو را که خودم در بطن آن قرار داشته و شاهدش بوده‏ام، بنویسم تا به این ترتیب واقعیت‏ها ثبت و ضبط شده و عاشقان آزادی کردستان اطلاعات بهتر و بیشتری در باره‏ی سرگذشت رهبرشان به دست بیاورند.

س: آیا می‏توانیم بگوییم که این کتاب بخشی از تاریخ حزب دمکرات کردستان است؟ یا خاطرات یکی از شخصیت‏های سهیم در رویدادهای آن جنبش است که سرنوشت و زندگی مشترک با یک رهبر او را درگیر آن زندگی کرده است؟
ج: نه؛ این کتاب به هیچ وجه تاریخ حزب دمکرات نیست و من هم تاریخ‏نگار نیستم. تنها خاطرات خودم را نقل کرده‏ام برای آن‏که همه از واقعیتهای زندگی من و قاسملو مطلع شوند و بدانند که قاسملو به عنوان یک انسان چه رفتاری داشته و چگونه با مسائل مختلف روبرو شده است.
در عین حال آنچه را به چشم خود دیده‏ام یا افراد معتمد برایم گفته‏اند از انگیزه‏های اصلی نگارش این کتاب به شمار می‏آیند، هر جا که لازم دانسته‏ام از کارهای قاسملو انتقاد کرده و آنها را همان‏گونه که بوده‏اند نوشته‏ام.

س: من پیش از این در خانه‏ی شما دست‏نوشته‏های زیادی دیده بودم، آن زمان گفتید که آنها همه یادداشتهای سرگذشت شما و حوادث گذشته‏اند. در این کتاب از آنها هم استفاده کرده‏اید؟
ج: بله، بی‏شک منبع اصلی برای نگارش این کتابی که در دست شماست همان یادداشتهایی است که به آن اشاره کردید. آن یادداشتها بیشترشان متعلق به آن زمانی بودند که من در کردستان بودم، بدون آنها نمی‏توانستم کتاب را بنویسم.

س: کردها و سرزمینشان چه چیز به شما بخشیدند و چه چیز را از شما گرفتند؟
ج: نه رحیم جان شما هیچ چیز را از من نگرفته‏اید و به عکس خیلی چیزها هم به من داده‏اید، بهتر است بگویم شما به من همه چیز دادید. هر چه دارم و ندارم مربوط به زمانی است که با کردها بودم. واقعاً کرد شدم و به این افتخار می‏کنم. در سرزمین کردها چشم و گوشم باز شد و چیزهای مهم و ارزشمندی یاد گرفتم که تأثیر مثبتی در کلیت زندگیم داشت.

س: چرا نوشتن این کتاب اینقدر طولانی شد؟
ج:مدت ده سال است که مشغول نوشتن این کتاب هستم، علت طولانی شدن کار این بود که ویراستار کتاب مدتی بیمار بود و همین باعث شد انتشار کتاب به تأخیر بیفتد.

س:اگر به خاطر داشته باشید تابستان 2006 در همین جا در پاریس ملاقاتی داشتیم سر میز نهار ماجرایی را برایم تعریف کردید که روزی با یکی از برادرهای دکتر قاسملو در مسافرخانه‏ای در سقز اقامت داشتید و اتاقتان پر از موش بود. این را گفتم تا کمی هم از محتوای کتاب برایمان بگویید.
ج:اگر بنا باشد اینها را بگویم که کسی دیگر کتاب را نمی‏خواند! موضوعی هم که گفتی در کتاب آمده است. بهتر است زیاد در مورد محتوایش حرف نزنیم تا خواننده خودش به سراغ کتاب برود. می‏دانم که اگر به سؤالت جواب بدهم وادارم می‏کنی همه کتاب را تعریف کنم.

س: استقبال از چاپ فرانسوی کتاب چگونه بوده؟
ج: خیلی خوب بوده، نظرات زیادی دریافت کرده و می‏کنم و از کتاب استقبال خوبی شده است.

س:برای اینکه خوانندگان کرد زبان و مشتاقان این کتاب بتوانند هرچه زودتر نسخه کردی کتاب را بخوانند چه تدبیری اندیشیده‏اید؟
ج:چند روز پیش آقای مصطفی هجری اینجا بودند و در این باره صحبت کردیم، قرار است آقای خسرو عبداللهی کار را به فارسی برگرداند و اگر شما هم با آن چالاکی که دارید بتوانید ترجمه کردی آن را به عهده بگیرید چه بهتر. البته برای این کار باید با آقای هجری هماهنگ شود. کار هرچه زودتر شروع شود بهتر است. خیلی مشتاقم نظر خوانندگان کرد را در مورد کتاب بدانم.

س: در این کتاب آیا حوادث با هم مرتبط هستند؟
ج: حوادث کتاب با یکدیگر مرتبط نیستند چون هر بخش با زمان و مکان خاصی در ارتباط است. و این باعث شده است که رویدادها با هم مرتبط نباشند.

س: در این کتاب چه نکته‏ی تازه‏ای درباره دکتر قاسملو وجود دارد؟
ج: کتاب را که بخوانید متوجه می‏شوید که در مورد رهبر کردها چه گفته‏ام. من به عنوان همسر او و به نسبت تجربه و آگاهی خودم در مورد او نوشته‏ام. همان‏گونه که او را دیده‏ام و با او زندگی کرده‏ام. در مورد چگونگی آشناییم در سن 17 سالگی با او که آن زمان 20 ساله بود نوشته‏ام و ماجرای دلدادگیم به او. در واقع از دیدگاه خودم در مورد خوبی‏ها و بدی‏های دکتر قاسملو حرف می‏زنم.

س: زن و به ویژه زن کرد در این کتاب چه نقشی دارد؟
ج: می‏دانید که دکتر قاسملو به عنوان انسانی دمکرات که عمیقاً به دمکراسی باور داشت با نوشتن برنامه و اساسنامه حزب دمکرات کردستان ایران که نتیجه خواندن چند برنامه و اساسنامه احزاب پیشرفته اروپایی بود خدمت بزرگی به زنان کرد نمود و بدین ترتیب اصل برابری زن و مرد را در حزب دمکرات جا انداخت. به همین دلیل زنان در مبارزه‏ی آزادیخواهانه‏ی ملت کرد نقش مهمی داشته و دارند. در کتاب من هم به تفصیل در مورد نقش آنها گفته شده است. مثل همیشه از زنان کرد می‏خواهم که بیشتر برای پرورش خود و بالا بردن سطح تحصیلاتشان تلاش کنند چراکه تنها از این طریق است که می‏توانند بر مولنع و مشکلات چیره شوند. من در توانایی وشجاعت آنها تردید ندارم و در جریان آن جنبش زنان شجاع ودلاور بسیاری را دیده‏ام که شایسته‏ی افتخارند.

س: چنان‏که می‏دانید مردم کردستان در روز 22 تیر، سالیاد شهیدان وین اعتصاب عمومی برگزار می‏کنند و حتی از درون زندان هم فعالین حقوق بشر از مردم خواسته‏اند در این روز اعتصاب کنند و به این شکل بیزاری خود را از تروریسم دولتی نشان دهند. فعالیتها و تلاشهای این چنینی چه تأتیری بر شما دارد؟
ج: خوشحالم که این سؤال را پرسیدی و خوشحالم که ملت کرد با این شیوه‏های متمدنانه و پیشرفته یاد دکتر قاسملو را گرامی می‏دارند و راهش را ادامه می‏دهند.
مبارزه‏ی کردها برای جنگ و خونریزی نبود. دکتر قاسملو همیشه از صلح و آشتی می‏گفت و در همین راه هم جان خود را از دست داد. او تمام تلاش خود را به کار بست تا برای رساندن کرد به حقوقش حزب دمکرات را بزرگ و قدرتمند کند چون می‏دانست که برای رسیدن به هدف، حزب باید بزرگ و متحد باشد. در همین رابطه من همیشه گفته‏ام که هر شخص یا جناحی که در درون حزب، حزب را تضعیف کند خیانت کرده است.
در سالهای گذشته به دلیل این موضع خیلی اوقات مورد انتقاد قرار گرفته‏ام اما این حرف دلم است و عمیقاً به آن باور دارم و کسی مرا مجبور به چنین اظهار نظری نکرده است. از این به بعد هم هر کسی یا هر جناحی در جهت تضعیف این جنبش عمل کند همان موضع را در موردش خواهم داشت.
از شما و همکارانتان که برای تقویت و پیشبرد اهداف ملت کرد تلاش می‏کنید سپاسگزارم. فراموش نکنید که ملتی چشم به شما دوخته است...

نکته:
این مطلب بخشی از گفتگویی چند ساعته با خانم نسرین قاسملو بود که متن کامل آن در آینده منتشر خواهد شد.

No comments: