Archive

Monday, May 20, 2013

گفتگوی اقایان قادر الیاسی و ماشاللە عباس زادە:















دوستان، گرانمایگان و هم میهنان ارجمندم آقایان : هژار کرمانشاهی ، سیروس ملکوتی ، اردلان بهروزی ، قادر الیاسی ، و دوست نازنین آقای ولی‌ زاده
احتراما حسبِ کژ فهمی‌ و در پی‌ آان بروز بعضا آزردگی بعضی‌ از هم میهنان کورد عزیزم ، که با مبالغه نگاریِ نکته‌ای که در زیرِ یکی‌ از نماهنگ‌های منتشرهِ ایشان در شبکه جهانی‌ یوتیوب در مصاحبه با دوست بزرگوار مان آقای جوانمردی در شبکه صدای آمریکا بوده ، همینک که همگان هجمه‌شان در پویشی بی‌ وقفه که یاد آور تهاجم قبایلِ آغازین در هجوم به قوم و عشیره‌ای دیگر - اما در مدل مدرن و جهان مجازی است - کمی‌ فرو نشست ، لازم میبینم نکاتی‌ را بند بند به دوستانی که - یقیناً مهرِ یکایک‌شان بر جان حقیر هماره است - به این کمپین پیوستند و هر از گاهی‌ با عدم شناخت به اینجانب خارج از دایره آگاهی‌ ، و اخلاق و انصاف اینجانب را موردِ کم مهری‌شان قرار دادند، ارایه نمایم :
نخست سه توضیح کوتاه و آغازین : اینجانب ماشالله عباس زاده هیچ گاه کارشناس صدای آمریکا نبوده و نیستم و هر از گاهی‌ همچون سائرین در حوزه اطلاع رسانی و انتخابات به عنوان مهمان حضور یافتم
دوم آنکه اینجانب هیچ ایمیلی هم به صدای آمریکا نزدم مبنی بر منع حضور هیچ کس. تنها، کامنتی نوشتم زیرِ یکی‌ از مصاحبه‌های خبری آقای رحیم رشیدی عزیز ، مبنی بر همان متنی که خودشان نیز آوردند و پس از گفتگو‌های ممتد و کامنت نگاری‌های متعدد و ایجاد روند‌های اقناعی و ایجابی مبنی بر اینکه ایشان ایران ستیز نیست ، از نامبرده پوزش خواستم و به حذفِ کامنت نیز کوشیدم و قول دادم که این تنشِ نوشتاری بهانه‌ای پر بها بوده باشد، در راستای دقت نظر اینجانب در نگاشتن هر گونه مطالب آتی . و سوم من شووینیسم فارس نیستم و به لحاظ جغرافیایی زاده مازندرانم و به لحاظ تباری هم طبری هستم
و اما چند کلامی‌ به چند تن از نیکان و بزرگانی که به نقد اینجانب نشستند :
جناب آقای ملکوتی ضمن همه احترام و سپاس از یاد آوری خاطرهِ دیدار مان در تورونتو که خوشبختانه از واژهِٔ " افتخار آشنایی " نیز به کار بردید ، توضیح آنکه : اینجانب هیچ گاه از واژهِ فدرالیسم به گونه‌ای افاده معنا نکردم و نمیکنم که آنجناب متوجه حقیر نمودید . من قبل از اینکه فدرالیسم را به لحاظ جوهری ، ذاتِ محتوأیی یک نظام سیاسی بدانم بیشتر مدل و شکلِ مدیریتی مبتنی‌ بر برنامه ریزی منطقه‌ای می‌‌انگارم که به تناسب ظرفیت‌های لازم در ایران آزاد ، دموکرات و سکولار، جای بحث و رشد و تحقق‌ و فربهی نیز دارد. پس وارونه اندیشی‌ مترتب حال حقیر نیست . اینجانب صرفاً در یک تفاوت رویکرد معتقدم که دموکراسی اصل بر سایر امورِ جنبی هست و در یک نظام دموکرات و سکولار و بی‌ تبعیض ، حتا میتوان فراکسیون‌های " استقلال طلب " هم در پارلمان‌های آزاد و ٔبر آمده از آرای راستین مردم ایران داشت. این تفاوت نگرش ، مجوزی اخلاقی‌ برای کنش‌های تخریبی‌ تهاجمی ، حذفی ، سلبی مبتنی‌ بر تنافر نژادی نیست. نکته دیگر آنکه " مهرِ به میهن "، را نه تنها فرودست نمی‌دانم و نمیبنم بلکه بسان عشق فرزند به مادر حس می‌کنم و اگر این مهر و عشق مدلی‌ از ارتجاع هست که می‌باید مشمول " طلاق سیاسی " در عرصه عشق و ارادت شود، من همینک نه تحمل آن را دارم و نه توانش را.
و اما آقای قادر الیاسی : که احترام و مهرتان مضاعف است بر جان و روح اینجانب، چه ، که، هنر فرِّ بر همهِ امور است و هر از گاهی‌ که نوا‌های دلنشینتان را می‌‌نیوشم ، جانی تازه میسازم.
و اما صرفاً جهت استحضار انجناب توضیح آنکه اینجانب ۳۵ سال همکاری با نظام دینکار تبهکارِ حاکم در کشور عزیزمان ایران نداشتم که هیچ، بلکه به هنگام استقرار فقهای کنونی در سال ۵۷ کودکی ۵ ساله بودم . ساده و صمیمی‌ تر بگویم آنکه ، با ولایت فقیه نیز مشکلی‌ داشتم که فقط یکبار ۱۲۰ روز انفرادی را در ۲۰۹ اوین سپری نمودم و همچنان دارم و در تبعید روزگار سختی می‌‌گذرانم . از شرح مابقی می‌‌گذارم . با ولایت فقیه باید مشکل ساختاری داشت چرا که نظامی مبتنی‌ بر مدلِ جهانی‌ ساختار سیاسی با این نام وجود ندارد. با سلطنت (پادشاهی ، پادشاهی پارلمانی ) بسان یکی‌ از اشکالِ جهانی‌ سیستم‌های سیاسی (همچون در کشور‌های فوق توسعه یافتهِ هزاره سوم )مشکلی‌ ندارم اگر مبتنی‌ بر خواست مردم یک سرزمین باشد ولی‌ نقدم را به هر شکل از خودکامگی خواهم داشت.
و در پاسخ به هژار عزیز و جناب آقای مهندس اردلان بهروزی ، به گمان حقیر پاسخ‌های مذکور در سطور پیشگفته ، کفایت امر می‌کند که هم از اطاله نوشتار و هم از خستگی‌ عزیزان جلوگیری کنم . ضمن اینکه همانگونه که گفته شد ، اینجانب هیچ نقش و جایگاهی در صدای آمریکا نداشتم و ندارم که بتوانم و یا بخواهم مانع دسترسی جناب آقای رحیم رشیدی در آن رسانه شوم .با آقای ولیزاده عزیز نیز پیشتر گفتگو‌هایی‌ داشتیم .
فراموش نشود، که کماکان ستم سراسری است و نظام دینکار تبهکار قوم فقها خود یک نظام ضد ایرانی است و به هنگام کشتن هم میهنان مان اصلا توجهی‌ نمیکرد که کیانوش آسا (کرمانشاهی)، صانع ژاله (کردستانی)، رامین پور اندر جانی (تبریزی) ، بهنود شجاعی (مازندرانی)، و صد‌های جوان به خاک و خون کشیده شدهِ تهرانی، به چه زبانی سخن می‌گفتند و حکومت تنها چیزی را که می‌دانست ندای دموکراسی خواهی‌ نسلی به پائا خسته بود که کوبید و کشت و خشکاند و قطعاً در این مسیرِ ستم ستیزی ، نیاز به همگرایی همهِ ایرانیان می‌باشد. با مهری هماره به هم میهنان گرانسگ کوردم و با عشقی‌ مدام به جای جای ایران و کردستان
با هم باشیم ، به خانه باز خواهیم گشت
----------------------------------

آقای م. عباس زادە سلام
گیرم سرکار یک ماە بعداز ٢٢ بهمن ١٣٥٧ بە دنیا آمدە باشی و اصلا هیچ ارتباطی با رژیم گذشتە نداشتی. حتی یکی از مخالفین نظام جمهوری اسلامی نیز بودە و هستی. تا اینجا هیچ دردی برای من کرد دوا نمیکند. آیا جنابعالی بە ١ـ کثیرالملە بودن ایران اعتقاد دارید؟ ٢ـ برای ملل تشکیل دهندە ایران از همین حالا چە حقی قائلی؟ ٣ـ نظرتان در مورد ستم مضاعف بر ملت کرد و ملل تحت ستم دیگر در ایران چیست؟٤ـ در کنار ستم سراسری اعتقاد دارید کە نظام تبهکار فقها ستمی بیش از حد بر کردها روا میدارد؟
اگر جواب این سئوالات را گرفتم، آنوقت میتوانم بە عشق و مهرتان ارج بنهم. در غیر این صورت، متأسفانە نمیتوانم همراە کاروانی شوم کە ندانم بە کجا میرود.
ارادتمند
قادرالیاسی
---------------------------------

ماشاللە عباس زادە
استاد عزیز با درود و احترام
گمان می‌کنم پاسخ تکمیلی حقیر در متن‌های ارسالی‌ کافی‌ و رسا بود . ضمن آنکه در یک گفتگوی اینگونه ، نفسِ میل به تهاجمی سخن گفتن و شیوه‌ای از بازجویی مسلکی برازنده هیچ یک از اهالی هنر و کوشنه و کنشگر نیست و امید است که ملت بزرگ ایران در همه جای کشور عزیزمان ایران از کردستان تا کهکیلویه و بویر احمد با غلبه بر دیوِ دیکتاتوری ، در سایه سار دموکراسی تنی و دمی بی‌ آساییم ، در خصوص پرسش‌های مطروحه پاسخ شماره چهارم آری است که آنهم بیشتر ناشی‌ از تبعیض ایدئولوژی است که در ماهیت نظام دینکارِ کنونی وجود دارد و الزاماً منشأیی نژادی و تباری ندارد . و سایر موارد یا بعضا تشابه دارد با ۴ و یا به لحاظ علم حقوق بین الملل متضممن مفهوم حقوقی نیست . نکته پایانی آنکه " گار بنوازید به لطف ور بگدازید به قهر مهرتان بر جانمان است "
بدرود جناب آقای الیاسی
-------------------------------------

با سلامی دوبارە خدمت آقای ماشاءاللە عباس زادە
بندە نیز از تهاجمی سخن گفتن و شیوه‌ی بازجویی بیزارم. میخواستم خودمانی و شفاف با جنابعالی اختلاط نمایم. اگر زبان بیان حقیر از نظر سرکار، تهاجمی ست، پوزش میخواهم. چون زبان مادریم نیست، بلکە زبان ارتباط بین ملتهای ساکن ایران است و ٣٤ سال است کە این زبان پیش من بجز خواندن کتب و گوش دادن بە رادیو و... رسانەهای فارسی زبان، کاربردی دیگری نداشتە. میتوانم اعتراف کنم کە اشکالات بیانی دارم .این زبان پیش من بە روز نشدە و همان زبان با واژەهای ٣٤ سال پیش است. الاخص با اینکە جنابعالی خیلی بزرگوارانە بە سخن آمدەاید، ولی معلوم گشت با تکرار واژەی بی اساس "ملت بزرگ ایران "کە ریشە دیکتاوریها در همین واژەی عوام فریبانە، نهفتەاست، اعتقادی بە کثیرالملە بودن ایران و بقیە مسائل ندارید. یعنی همان مسیری را بە من نشان میدهید کە سالهاست تجربە شدە. چنانکە گفتەاند: "تجربە را تجربەکردن، خطاست". در باب اهدافی کە در پرسشهای بی جوابم نهفتەاست، چیزی از جوابیە سرکار دستگیرم نشد. با این وصف، حاضر نیستم تجربەهای تلخ گذشتە را بار دیگر تکرار کنم. امیدوارم مردم ایران از شر این دیکتاتوری مذهبی رهایی یابند و همە اقشار مردم کە ملل تشکیل دهندە ایران هستند، در کنار هم بە اهداف دیرینە خویش کە همانا حق تعین سرنوشت خود بە دست خودشان است، برسند.
آنوقت بە حافظ و سعدی و اخوان و شاملو ارج مینهم و از نالی و مولوی تاوجوزی و هیمن و هژار اشعاری را بە زبان فارسی ترجمەمی کنم تا آقای عباس زادە بداند و راسخانە اعتراف نماید کە کردی زبان است و مردمش ملتی دیگری هستند کە دارای مشخصە مختص بە خود می باشند. اگر این مهم مستجاب شد، مطمئن هستم از بەکار بردن واژە ملت ایران پرهیز خواهید کرد. زیرا واژە ملت ایران برای من مساوی است با انگ تجزیەطلبی. پس درک درست این دو مفهوم و پرهیز از تکرار آن، هم ما را بە هم نزدیک میکند و هم دیکتاورها و حاکمان تمامیتخواە کە در قالب "همە چیز برای من و تو هم همراە من باش"، خلع سلاح خواهندشد. در خاتمە، نە من تجزیەطلب هستم و نە حاکمان مرکز نشین، منتخب مردم. با انداختن طرحی نو، دنیای تازەای تولد می یابد کە همە خود را درا آن سهیم بدانند.
با درود فراوان
قادرالیاسی

No comments: